معنی تنند تصویر تنند تنندتَنَند تنبل، سست، بیکار، کاهل، هنجام، کسل، جایمند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگارتَنبَل، سُست، بیکار، کاهِل، هَنجام، کَسِل، جایمَند، اَژکَهان، اَژکان، اَژکَهَن، سَپوزکار، سَپوزگار فرهنگ فارسی عمید