جدول جو
جدول جو

معنی تنند

تنند
تنبل، سست، بیکار، کاهل، هنجام، کسل، جایمند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار
تصویری از تنند
تصویر تنند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تنند

تننده

تننده
آنکه می تند نساج، عنکبوت تنندو، آلتی است جولاهگانرا مکوک
تننده
فرهنگ لغت هوشیار