- تنقیش
- نقش کردن، نگاشتن
معنی تنقیش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آراستن سخن را
نوید دادن
سخن چینی
پاک کردن، پاکی و صافی
جا به جا شدن، شب چره دادن
پنده گذاری دیل گذاری
کم کردن
کند و کاو
رهانیدن
تمیز دادن عیوب و محاسن کلام
پاکیزه کردن
به شتاب واداشتن
کاوش، زمین کاوی
پاکیزه کردن، خالص کردن، اصلاح کردن و پاکیزه کردن کلام از عیب و نقص
انتقاد، تمیز دادن عیوب و محاسن کلام
((تَ یِ))
فرهنگ فارسی معین
پاک کردن، پاکیزه ساختن، لای روبی قنات و راه آب، وارد کردن داروی مایع به روده بزرگ از راه مقعد
ناقص کردن، کم کردن
اماله کردن، لای روبی کردن قنات و راه آب، پاک کردن، پاکیزه کردن
نگاشته، رنگارنگ، ستیزنده، جستارنده، همتا، کالای پراکنده