- تنشیر
- پراکندن پخش کردن
معنی تنشیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار جمع کردن گرد آوردن، تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان وغیره، جمع تحشیرات
رسواکردن رسوایاندن
دانه را از پوست در آوردن
سرمشقهای کودکان دبستانی
روشن کردن، روشن شدن
تند خویی در خشم افکندن
دیگرگون کردن
همانندی
تازه روی گرداندن، به ناز پروردن لوس بار آوردن
ترسایاندن، یاری دادن نصرانی کردن مسیحی گردانیدن
خشک کردن با آب یا رطوبت چیزی، خشک گردیدن شیر در پستان
شاداند ن شادمان کردن شادی انگیختن شاد کردن شادمان ساختن
کم کردن
بیم دادن
سخن گفتن
ناشناساندن، ناشناخته کردن در دستور نام را به ناشناخته دگر کردن -1 مجهول کردن ناشناس ساختن، نکره ساختن اسم، جمع تنکیرات
کند و کاو
به چیرگی کسی حکم کردن بر کسی
مژده دادن
بشارت دادن، مژده دادن
روشن کردن، درخشان کردن
به نشاط آوردن، شادمان کردن
کم کردن، کم کردن بخشش و عطا
نکره ساختن اسم، مجهول و ناشناس کردن، به حالت مجهول و ناشناس در آوردن
گرفتن یک دهم از مال کسی، دهمی شدن، ده تا کردن
خشک کردن آب یا رطوبت چیزی، خشک شدن شیر در پستان
نوره کشیدن، واجبی کشیدن، واجبی، نوره