جدول جو
جدول جو

معنی تندل - جستجوی لغت در جدول جو

تندل(تَ دَخْ خُ)
دستار در سر بستن. (زوزنی) ، دست پاک کردن بمندیل و مالیدن بدان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، و انکر الکسائی تمندل و تندل بالمندیل و تمندل، اذا شده برأسه و اعتم به. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تندر
تصویر تندر
(دخترانه)
تن (فارسی) + در (عربی) آنکه بدنی سفید و درخشان چون در دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جندل
تصویر جندل
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
مکر، حیله، فریب، چاره، گول، ستاوه، ترفند، خدعه، کلک، شید، ریو، دستان، اشکیل، کید، قلّاشی، دلام، نیرنگ، غدر، احتیال، شکیل، گربه شانی، دغلی، نارو، حقّه، ترب، تزویر، روغان، خاتوله، دویل
جادو، افسون، برای مثال نیست را هست کند تنبل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی - شاعران بی دیوان - ۲۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندو
تصویر تندو
تنندو، عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند، تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، کراتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنقل
تصویر تنقل
مزه خوردن، آجیل خوردن، هر گونه آجیل، خشکبار، شیرینی، میوه و امثال آن، از جایی به جایی رفتن، جا به جا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندل
تصویر صندل
نوعی کفش تابستانی و روباز
چندل، درختچه ای با برگ های نوک تیز گل های سفید خوشه ای کوچک و ریشه های تارمانند که چوب خوش بوی این درخت که برای ساختن اشیای چوبی گران قیمت به کار می رود و در طب و عطرسازی کاربرد دارد، چندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندس
تصویر تندس
تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تمثال، تصویر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندم
تصویر تندم
نادم شدن، پشیمان شدن، توبه و پشیمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنزل
تصویر تنزل
نزول کردن، فرود آمدن، پایین آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَدْ دِ)
دست پاک کننده به مندیل. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که به کار می برد رومال و یا دستمال را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تندل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنصل
تصویر تنصل
از گناه بیزاری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزل
تصویر تنزل
فرو آمدن، نزول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندل
تصویر دندل
گل میمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جندل
تصویر جندل
سنگ عظیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندل
تصویر اندل
گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حندل
تصویر حندل
کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شندل
تصویر شندل
چکاوک فرنگی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندل
تصویر سندل
کفش چوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
دگرگون گردیدن، عوض شدن، تبدیل، تحویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنعل
تصویر تنعل
نال داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقل
تصویر تنقل
جابجا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگدل
تصویر تنگدل
اندوهگین، افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدل
تصویر تهدل
فرو هشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنخل
تصویر تنخل
بیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندر
تصویر تندر
بانگ رعد، صدا پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
کاهل و بیکار و هیچ کاره مکر و حیله، نیرنگ و فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندم
تصویر تندم
پشیمان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنده
تصویر تنده
سرازیر، سراشیب غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندی
تصویر تندی
درشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندس
تصویر تندس
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبل
تصویر تنبل
کاهل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تندر
تصویر تندر
رعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنزل
تصویر تنزل
پسرفت، پایین آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره