- تنجز
- روایی یافت روا گردانیدن روا کردن، روایی، جمع تنجزات
معنی تنجز - جستجوی لغت در جدول جو
- تنجز
- روایی خواستن، روایی کردن حاجت را خواستن، خواستار وفای به وعده شدن
- تنجز ((تَ نَ جُّ))
- روا کردن، خواستار روا کردن حاجت شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روایی خواهنده نیاز مند آنکه از دیگری بخواهد تا حاجت وی روا کند، روا کننده حاجت جمع متنجزین
پارسی تازی شده لنگر
گاوتازی، غرش تندر، جنبش ابر
حاضر آمدن و تعجیل
رد کردن
ستاره شمردن
پلید شدن، ناپاک شدن
روای خواستن
بازکاوی
در گیری پیکار کشت و کشتار
چاک و شکاف
روا کردن، برآوردن حاجت
رواکنندۀ حاجت، وفاکنندۀ وعده
بر آورنده نیاز، شکمروان، چست نیاز بر آورده روا شده (حاجت) وفا شده (وعده)، وفا کننده (وعده) روا کننده (حاجت)، چست چالاک، داروی مسهل
چاک، شکاف
روایی خواستن
نجس شدن، پلید شدن
سپری شدن، منقضی و فنا شدن
جمع تنجز
روایی خواهندگان نیاز مندان جمع متنجز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)