معنی تنجع - فرهنگ فارسی معین
معنی تنجع
- تنجع((تَ نَ جُّ))
- به دنبال آب و علف رفتن، به نزد کسی به نیت نیکی یافتن رفتن
تصویر تنجع
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تنجع
تنجع
- تنجع
- انتجاع. (منتهی الارب). به طلب آب و علف و نیکویی شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : هوازن تنجعت ارضنا. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تفجع
- تفجع
- دردمندی، اندوه زدگی، درد یافتن، دردمند شدن از سختی و بلا و اندوه، دردمندی، جمع تفجعات
فرهنگ لغت هوشیار