- تنبال
- کوتاه
معنی تنبال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوتاه، کوتاهی
دنب هر چیز، عقب چیزی پس چیزی
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
زیر جامه ازار، شلوار، شلوار چرمی کشتی گیران
پارسی تازی گشته توپال (فلز) سونش ریزه ها که از چکش زدن یاسوهان کردن توپال فرو می ریزد کف ریزه های مس و آهن تفته که بر اثر کوبیدن و چکش زدن ریزد سوتش
تنه درخت
زیرجامه، شلوار، شلوار لیفه دار
دم، دنب، پس، عقب، پشت و عقب کسی یا چیزی
دنبال کردن: عقب کسی یا کاری رفتن، کاری را ادامه دادن
دنبال کردن: عقب کسی یا کاری رفتن، کاری را ادامه دادن
ریزه هایی از مس و آهن تفته که بر اثر کوبیدن و چکش زدن بریزد، توپال
ریزه هایی که از مس یا آهن تفته هنگام کوبیدن و چکش زدن آن می ریزد، براده
تانبول، درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، پان، تملول
کاهل
کاهل و بیکار و هیچ کاره مکر و حیله، نیرنگ و فریب
نبل ها، تیرهایی که با کمان اندازند، جمع واژۀ نبل
مکر، حیله، فریب، چاره، گول، ستاوه، ترفند، خدعه، کلک، شید، ریو، دستان، اشکیل، کید، قلّاشی، دلام، نیرنگ، غدر، احتیال، شکیل، گربه شانی، دغلی، نارو، حقّه، ترب، تزویر، روغان، خاتوله، دویل
جادو، افسون،برای مثال نیست را هست کند تنبل اوی / هست را نیست کند فرهستش (ابونصر مرغزی - شاعران بی دیوان - ۲۷۱)
جادو، افسون،
آگاهی دانست، آمادگی تیر ساز، تیر دار، تیر فروش، جمع نبیل، زیرکان هشیاران والایان، جمع نبل، تیر ها تیرسازتیرفروش، خداوندتیر تیردارصاحب تیر، جمع نبیل، جمع نبل
کسی که مایل به کار کردن نباشد و تن به کار ندهد، بیکاره، تن پرور
Lazy, Dawdler, Loafer, Slothful, Torpid
лентяй , ленивый , вялый , вялый
Faulenzer, faul, träge, schlaff
ледар , ледачий , повільний , млявий
leniwiec, leniwy, powolny, zwiotczały
游手好闲的人 , 懒惰的 , 游手好闲者 , 慢的 , 松软的
preguiçoso, vagabundo, lento, frouxo
pigro, lento, molle
holgazán, perezoso, vago, lento, flojo