پوست موی برکندۀ به آتش سوخته جهت خوردن. (ناظم الاطباء). موی برکندن پوست با قراردادن آن در آتش برای خوردن. یفعل ذلک فی الجدب. (از اقرب الموارد). منتهی الارب این معنی را در تنافط آورده. رجوع به تنافط شود
پوست موی برکندۀ به آتش سوخته جهت خوردن. (ناظم الاطباء). موی برکندن پوست با قراردادن آن در آتش برای خوردن. یفعل ذلک فی الجدب. (از اقرب الموارد). منتهی الارب این معنی را در تنافط آورده. رجوع به تنافط شود
گیاهی درهم پیچیده، یقال: هذا تلافیف من عشب، ای نبات ملتف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیک درپیچیدنها (غیاث اللغات). گیاهی درهم پیچیده و نیک درپیچیدنها. (آنندراج). این جمع تلفیف است. (آنندراج) (غیاث اللغات). - تلافیف الامعاء، درپیچیدگی امعاء: تلافیف الامعاء عباره عن التفافها، یقال: فی ارض بنی فلان، تلافیف من عشب، ای نبات ملتف. (بحر الجواهر، از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : - تلافیف مغز، انعطافها ضخیمند که بمیان هم قرار گرفته سطح مغز را پوشانیده اند و برای هریک یک قاعده یا کنارۀ ملصق یا کنار آزادی قائل شده اند. (تشریح میرزاعلی ص 791). سطح بیرونی قشر نیم کره های مغز بوسیله شیارهای بسیاری به قطعه ها وشکنج ها تقسیم شده است، شیارهای عمیق قطعات مغز را محدود می سازند و شیارهای کم عمق هر قطعه را به چند شکنج تقسیم می کنند. شکنج ها و قطعات غالباً بوسیلۀ چینی بنام چین ارتباطی با یکدیگر ارتباط دارند. ناهمواریهای مغز در اثر نمو سطح بیرونی آن است که نسبت به نمو سطح درونی جمجمه زیادتر است... (کالبدشکافی - تشریح عملی سر و گردن - تألیف دکتر کیهان صص 218). رجوع بهمین کتاب صص 218-231 شود
گیاهی درهم پیچیده، یقال: هذا تلافیف من عشب، ای نبات ملتف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیک درپیچیدنها (غیاث اللغات). گیاهی درهم پیچیده و نیک درپیچیدنها. (آنندراج). این جمع تلفیف است. (آنندراج) (غیاث اللغات). - تلافیف الامعاء، درپیچیدگی امعاء: تلافیف الامعاء عباره عن التفافها، یقال: فی ارض بنی فلان، تلافیف من عشب، ای نبات ملتف. (بحر الجواهر، از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : - تلافیف مغز، انعطافها ضخیمند که بمیان هم قرار گرفته سطح مغز را پوشانیده اند و برای هریک یک قاعده یا کنارۀ ملصق یا کنار آزادی قائل شده اند. (تشریح میرزاعلی ص 791). سطح بیرونی قشر نیم کره های مغز بوسیله شیارهای بسیاری به قطعه ها وشکنج ها تقسیم شده است، شیارهای عمیق قطعات مغز را محدود می سازند و شیارهای کم عمق هر قطعه را به چند شکنج تقسیم می کنند. شکنج ها و قطعات غالباً بوسیلۀ چینی بنام چین ارتباطی با یکدیگر ارتباط دارند. ناهمواریهای مغز در اثر نمو سطح بیرونی آن است که نسبت به نمو سطح درونی جمجمه زیادتر است... (کالبدشکافی - تشریح عملی سر و گردن - تألیف دکتر کیهان صص 218). رجوع بهمین کتاب صص 218-231 شود
جمع واژۀ تجفاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برگستوان و خفتان ها. (از آنندراج) : چهل مربط فیل در محاذات مجلس او بداشتندبا تجافیف مشهر. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 333)
جَمعِ واژۀ تِجفاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برگستوان و خفتان ها. (از آنندراج) : چهل مربط فیل در محاذات مجلس او بداشتندبا تجافیف مُشهر. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 333)
خوشبختان، لفظ عبری است که گاهی بدون ترجمه وارد شده است چنانکه در کتاب داود 17:5 و اول سموئیل 15:23 و 19:16 مذکور است و گاهی بلفظ بت ترجمه می شود. (کتاب پیدایش 31:19 و 34 و 35). و ظاهراً قصد از بت ها و خدایان صاحب خانه می باشد مثل الپلناتیس که خدای رومیان بوده و از آیه ای که در اول سموئیل 19:13 واقع است یعنی که میکائیل شاؤل را فریب داده ترافیم را در رختخواب داود گذارد معلوم می شود که ترافیم بهیئت آدم بوده است و چون غیر از بت پرستان در نزد سایرین هم یافت می شد می توان گفت که اشاره به بعضی از آلات یا مطالب نجوم فلکی می باشد. و از آیه ای که هوشیع نبی در 3:4 از صحیفۀ خود می فرماید معلوم می شود که بنی اسرائیل بطوری در حالت کفر و دریای ضلالت غرق می شوند که نه تنها عبادت خدا بلکه تمامی عبادات را فراموش می نمایند. (قاموس کتاب مقدس)
خوشبختان، لفظ عبری است که گاهی بدون ترجمه وارد شده است چنانکه در کتاب داود 17:5 و اول سموئیل 15:23 و 19:16 مذکور است و گاهی بلفظ بت ترجمه می شود. (کتاب پیدایش 31:19 و 34 و 35). و ظاهراً قصد از بت ها و خدایان صاحب خانه می باشد مثل الپلناتیس که خدای رومیان بوده و از آیه ای که در اول سموئیل 19:13 واقع است یعنی که میکائیل شاؤل را فریب داده ترافیم را در رختخواب داود گذارد معلوم می شود که ترافیم بهیئت آدم بوده است و چون غیر از بت پرستان در نزد سایرین هم یافت می شد می توان گفت که اشاره به بعضی از آلات یا مطالب نجوم فلکی می باشد. و از آیه ای که هوشیع نبی در 3:4 از صحیفۀ خود می فرماید معلوم می شود که بنی اسرائیل بطوری در حالت کفر و دریای ضلالت غرق می شوند که نه تنها عبادت خدا بلکه تمامی عبادات را فراموش می نمایند. (قاموس کتاب مقدس)
یکدیگر را نیست کردن. (زوزنی). یکدیگر را راندن. (مجمل اللغه). باهم منافی گردیدن و یکدیگر را نفی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هم دیگر را نیست کردن. (آنندراج). تباین و تدافع: و جیران تنافوا فی المعانی، ای خالف بعضهم بعضاً فی اوصاف المحموده. (اقرب الموارد). اجتماع دو چیز در مکان واحد و زمان واحد چنانکه سیاهی و سفیدی و وجود وعدم. (از تعریفات جرجانی) : و تضاد و تنافی از مزاج طبایع اربعه برخیزد. (سندبادنامه ص 343)
یکدیگر را نیست کردن. (زوزنی). یکدیگر را راندن. (مجمل اللغه). باهم منافی گردیدن و یکدیگر را نفی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هم دیگر را نیست کردن. (آنندراج). تباین و تدافع: و جیران تنافوا فی المعانی، ای خالف بعضهم بعضاً فی اوصاف المحموده. (اقرب الموارد). اجتماع دو چیز در مکان واحد و زمان واحد چنانکه سیاهی و سفیدی و وجود وعدم. (از تعریفات جرجانی) : و تضاد و تنافی از مزاج طبایع اربعه برخیزد. (سندبادنامه ص 343)
جمع واژۀ تنور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). - نبات التنانیر، نان تنوری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - ذات التنانیر. رجوع به ذیل همین کلمه شود
جَمعِ واژۀ تنور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). - نبات التنانیر، نان تنوری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). - ذات التنانیر. رجوع به ذیل همین کلمه شود