جدول جو
جدول جو

معنی تناد - جستجوی لغت در جدول جو

تناد(تَخَلْ لُ)
از یکدیگر رمیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پراکنده شدن و از هم گریختن و رمیدن و منه قراءه ابن عباس و جماعه یوم التناد بشد الدال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)... به تشدید دال پراکنده شدن و از همدیگر رمیدن و یوم التناد که در قرآن واقع است به هر دو روش (به تخفیف و تشدید دال) خوانده اند. (آنندراج). تخالف و تنافر. (اقرب الموارد) ، تفرق. (اقرب الموارد).
- یوم التناد، کنایه از، روز قیامت. (غیاث اللغات). یوم التنادی. (اقرب الموارد). رجوع به تنادی شود
لغت نامه دهخدا
تناد(تَ خَلْلی)
باهم ندا دادن یکدیگر را. (غیاث اللغات) (آنندراج). در اصل تنادی بوده. (آنندراج). رجوع به مادۀ قبل و تنادی می شود
لغت نامه دهخدا
تناد
به آوا خواندن یکدیگر را، رمیدن از یکدیگر، پراکنده شدن
تصویری از تناد
تصویر تناد
فرهنگ لغت هوشیار
تناد((تَ دّ))
از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن
تصویری از تناد
تصویر تناد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تناز
تصویر تناز
(دخترانه)
نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
کنتراست (Contrast) یکی از عناصر اساسی است که برای ایجاد جذابیت بصری، تاثیرات دراماتیک و تفاوت های احساسی در صحنه ها استفاده می شود. این مفهوم به تفاوت بین نور و سایه در یک صحنه یا فیلم اشاره دارد که تأثیر بسیار زیادی بر تجربه بیننده دارد.
انواع کنتراست در سینما:
۱. کنتراست نورپردازی (Lighting Contrast):
کنتراست بالا (High Contrast): در سینما، استفاده از نورپردازی با کنتراست بالا، به معنای تفاوت شدید بین نواحی نورانی و سایه ای در صحنه است. این نوع کنتراست معمولاً برای ایجاد جو دراماتیک، تنش و تأثیر قوی بر بیننده استفاده می شود. به طور معمول در صحنه های اکشن، هیجانی، و ترسناک از این نوع کنتراست استفاده می شود تا بر تنش و ارزش های احساسی تأکید شود.
کنتراست کم (Low Contrast): در مقابل، کنتراست کم به تفاوت کم بین نواحی نورانی و سایه ای اشاره دارد. این نوع کنتراست معمولاً در صحنه های آرام و صمیمی استفاده می شود، جایی که تأثیرات نرم و آرامش بخش بر بیننده تأکید می شود.
۲. کنتراست رنگی (Color Contrast):
کنتراست رنگی در سینما به تفاوت های رنگی بین اجزای مختلف یک صحنه یا فیلم اشاره دارد. استفاده از رنگ های متضاد مانند قرمز و سبز، آبی و نارنجی و غیره، می تواند جذابیت بصری فیلم را افزایش دهد و بر تأثیرات روحی و احساسی کاراکترها تأکید کند.
۳. کنتراست مکانی (Spatial Contrast):
این نوع کنتراست به تفاوت بین اجزای مختلف یک صحنه از نظر مکانی اشاره دارد. استفاده از زوایای دوربین مختلف، فاصله از فراهم کننده، و استفاده از فضا و عناصر مختلف دکوراسیون می تواند کنتراست مکانی را تقویت کند و بر تأثیرات مکانی و جغرافیایی صحنه تأثیر بگذارد.
اهمیت کنتراست در سینما:
جذابیت بصری: کنتراست مناسب می تواند به تصاویر بصری جذابیت و زیبایی بیشتری ببخشد و بر توجه بیننده تأثیر بگذارد.
تأثیر دراماتیک: استفاده از کنتراست بالا می تواند تأثیرات دراماتیک و تنش بخشی را در صحنه ها تقویت کند.
تأثیرات روحی و احساسی: کنتراست رنگی و نورپردازی می توانند بر تأثیرات روحی و احساسی کاراکترها و داستان تأکید کنند و تجربه بیننده را افزایش دهند.
به طور کلی، استفاده حساس و هوشمندانه از انواع کنتراست در سینما می تواند به ایجاد تجربه بصری چشمگیر و قوی کمک کند و بر جذابیت و تأثیرات عمیق فیلم یا نمایش تأثیر بگذارد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از قناد
تصویر قناد
شیرینی فروش، شیرینی پز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
با یکدیگر ضد بودن، با هم مخالفت کردن، مخالف یکدیگر بودن، ناسازگاری، در علوم ادبی متضاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناد
تصویر عناد
ستیزه کردن، کجروی، گمراهی، گردنکشی، لجاج، ستیزه، مرتکب خلاف و خیره سری شدن
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نادد)
پراکنده شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، پراکنده. (ناظم الاطباء). متفرق. (از اقرب الموارد) ، از هم گریزنده و رمنده. (آنندراج) (منتهی الارب). فرار کرده و گریخته بطور پریشان و بی ترتیب. (ناظم الاطباء). متخایف و متنافر. (از اقرب الموارد). و رجوع به تناد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراهم آمدن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یکدیگر را آواز دادن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از آنندراج). همدیگر را خواندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بهم در انجمن نشستن. (زوزنی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
یوم التنادی، روز قیامت. و قری ٔ التناد بتشدید الدال. (از اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به تناد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
با همدیگرهمنشینی کردن در مجلس شراب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تجالس بر شراب. (از اقرب الموارد). با یکدیگر ندیمی کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
یکدیگر را لقب نهادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنابز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنقد
تصویر تنقد
سره یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقاد
تصویر تنقاد
صرافی کردن و جدا کردن پول سره از ناسره
فرهنگ لغت هوشیار
ناسازی دشمنی خوک شنگی (شنگ خرطوم) آنندراج سناد را با کرگدن برابر دانسته که درست نیست، ماده شتر تنومند پساچند آک در پساوند چون زمین و زمان دود و دید اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تاسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردیف است چنانکه گفته اند: کنی ناخوش بما بر زندگانی اگر از مادمی دوری گزینی. ردف قافیه اول الف است و ردف قافیه دوم یاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناد
تصویر عناد
ستیزه کردن و لجاج ورزیدن، معارضه کردن، گردنکشی و تمرد، گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنار
تصویر تنار
از واژه پارسی تنور تنورگر تنوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناد
تصویر قناد
شیرینی فروش، شیرینی پز، شکر ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناد
تصویر کناد
ناسپاس کبوتر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواد
تصویر تواد
آهستگی درنگ همدوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناد
تصویر زناد
دمچه، ژند، (چخماق تفنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناشد
تصویر تناشد
برای همدگر شعر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبد
تصویر تنبد
خاموشی و سکوت و نوبه تب و لرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
با یکدیگر ضد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراد
تصویر تراد
فسخ معاهده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنادی
تصویر تنادی
همدیگر را خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنادی
تصویر تنادی
((تَ))
یکدیگر را ندا کردن، هم را خواندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
((تَ دّ))
ضد یکدیگر بودن، ناسازگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تناشد
تصویر تناشد
((تَ شُ))
بر هم خواندن، با هم سرودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کناد
تصویر کناد
اکسیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پناد
تصویر پناد
آتمسفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عناد
تصویر عناد
دشمنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تضاد
تصویر تضاد
پارادخش، رویارویی، در برابر
فرهنگ واژه فارسی سره