جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تناشد

تناشد

تناشد
بهم شعر خواندن. (زوزنی). همدیگر شعر خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و قول الاعشی: و اذا تنوشد فی المهارق انشدا، ای اذا تناشده ُ العباد بمعنی تداعوه ُ و طلبوا منه بحق الکتب المنزله اطلبهم و اجابهم. (الاساس، از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تحاشد

تحاشد
گردآمدن قوم برای معاونت، فی الفور حاضر آمدن قوم بر آواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مجتمع شدن قوم بر کاری واحد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

تناکد

تناکد
سخت و دشوار شدن، دشواری کردن باهم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعاسر. (اقرب الموارد). رجوع به تعاسر شود
لغت نامه دهخدا

تنافد

تنافد
حجت آوردن درنزد قاضی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تخاصم. (اقرب الموارد). رجوع به تنافذ شود
لغت نامه دهخدا

تناشب

تناشب
فراهم شدن قوم و در یکدیگر آویختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: تناشبوا حول الرسول. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تناهد

تناهد
هرکسی چیزی از نفقه بیرون آوردن برابر یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

متناشد

متناشد
همدیگر شعر خواننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تناشد شود
لغت نامه دهخدا

متناشد

متناشد
الشعر المتناشد، شعری که در میان مردم به آواز بلند خوانده شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا