سخت روی گردیدن کسی بر کاری: مرن وجهه علی الامر تمریناً، سخت گردید روی او بر کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : مرن الادیم، ای لینه . (از اقرب الموارد) ، بر زمین زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چرب کردن یا سرگین گاو مالیدن سم سودۀ چارپا را. (از اقرب الموارد) ، خوی گر ساختن کسی را به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آموختن به شاگرد مطالب علمی را به طریقی که خوی گر برآنها شود و در ذهن وی ملکه گردد. (ناظم الاطباء). مداومت و تکرار عملی یا فنی یا علمی تا در آن ماهر گردد و مهارت حاصل آید
سخت روی گردیدن کسی بر کاری: مرن وجهه علی الامر تمریناً، سخت گردید روی او بر کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : مرن الادیم، ای لینه ُ. (از اقرب الموارد) ، بر زمین زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چرب کردن یا سرگین گاو مالیدن سم سودۀ چارپا را. (از اقرب الموارد) ، خوی گر ساختن کسی را به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آموختن به شاگرد مطالب علمی را به طریقی که خوی گر برآنها شود و در ذهن وی ملکه گردد. (ناظم الاطباء). مداومت و تکرار عملی یا فنی یا علمی تا در آن ماهر گردد و مهارت حاصل آید
دو ماه از سال شمسی کشورهای عربی تشرین اول: ماه دهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین ایلویل و تشرین ثانی، مطابق با اکتبر تشرین ثانی: ماه یازدهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین تشرین اول و کانون اول، مطابق با نوامبر
دو ماه از سال شمسی کشورهای عربی تشرین اول: ماه دهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین ایلویل و تشرین ثانی، مطابق با اکتبر تشرین ثانی: ماه یازدهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین تشرین اول و کانون اول، مطابق با نوامبر
لقیت منه الامرین بصیغۀ تثنیه و یا لقیت منه الامرین بصیغۀ جمع، یعنی دیدم از وی سختیها و تلخیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به امرّ و امرّان شود، کسی که پای او برابر و هموار باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آنکه پایش هموار بر زمین نشیند. (مهذب الاسماء). کسی که اخمص (باریکی کف پای که بزمین نرسد) نداشته باشد. (از اقرب الموارد). ج، مسح. (اقرب الموارد) ، مکان امسح، جای سنگریزه ناک برابر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زمین هموار. (از اقرب الموارد). ج، اماسح. (اقرب الموارد) ، زمین بی نبات. (مهذب الاسماء) ، گرگ لاغر. (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، کسی که مردمک یک چشم او روشنایی نداشته باشد. (از اقرب الموارد). اعور. ابخق. (المنجد) ، بسیار گردش کننده. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، دروغزن. (مهذب الاسماء). کذاب. (اقرب الموارد) (المنجد). دروغگو بطریق مجاز مرسل. کذوب بملاحظۀ آنکه سیاح از غرایبی سخن می گوید که مردم باور نمی کنند. (المرجع) ، مداهن. (از المنجد) (المرجع)
لقیت منه الامرین بصیغۀ تثنیه و یا لقیت منه الامرین بصیغۀ جمع، یعنی دیدم از وی سختیها و تلخیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به اَمَرّ و اَمَرّان شود، کسی که پای او برابر و هموار باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آنکه پایش هموار بر زمین نشیند. (مهذب الاسماء). کسی که اخمص (باریکی کف پای که بزمین نرسد) نداشته باشد. (از اقرب الموارد). ج، مُسح. (اقرب الموارد) ، مکان امسح، جای سنگریزه ناک برابر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زمین هموار. (از اقرب الموارد). ج، اماسح. (اقرب الموارد) ، زمین بی نبات. (مهذب الاسماء) ، گرگ لاغر. (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) ، کسی که مردمک یک چشم او روشنایی نداشته باشد. (از اقرب الموارد). اعور. ابخق. (المنجد) ، بسیار گردش کننده. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، دروغزن. (مهذب الاسماء). کذاب. (اقرب الموارد) (المنجد). دروغگو بطریق مجاز مرسل. کذوب بملاحظۀ آنکه سیاح از غرایبی سخن می گوید که مردم باور نمی کنند. (المرجع) ، مداهن. (از المنجد) (المرجع)
تیره و تاریک، (برهان) (آنندراج)، تاریک، (فرهنگ جهانگیری) : ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟ شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم ؟ مولوی (از فرهنگ جهانگیری)، رجوع به تار، تاری، تاریک، تاریکی شود، تاری را نیز گویند که آب درخت تار است، (برهان) (آنندراج)، آبی باشد که از درخت تار حاصل شود و آن شربتی باشد که نشأۀ باده در سر آورد، (فرهنگ جهانگیری)
تیره و تاریک، (برهان) (آنندراج)، تاریک، (فرهنگ جهانگیری) : ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم ؟ شمع و چراغ خانه ام چون خانه را تارین کنم ؟ مولوی (از فرهنگ جهانگیری)، رجوع به تار، تاری، تاریک، تاریکی شود، تاری را نیز گویند که آب درخت تار است، (برهان) (آنندراج)، آبی باشد که از درخت تار حاصل شود و آن شربتی باشد که نشأۀ باده در سر آورد، (فرهنگ جهانگیری)
نام ماه رومی از ماههای پاییز. (از تاج العروس). نام دو ماه است از ماههای رومی. (منتهی الارب). دو ماه خریفی اند که ترکان یکی را تشرین الاول و دیگری را تشرین الاخر گویند. (شرفنامۀ منیری). نام دو ماه در زبان رومی یکی را تشرین اولی گویند و آن را به هندی تقریباً کاتک گویند و دیگر را تشرین آخری ̍ نامند و آن را به هندی تقریباً آگهن خوانند. (غیاث اللغات) (آنندراج). نام دو شهر است بین ایلول و کانون اول و آن دهمین ماه است و شمارۀ روزهایش 31 است و تشرین دوم وآن ماه یازدهم است و عدّۀ ایامش 30 روز است. ج، تشارین. (از المنجد). تشرین اول، ماه اول از سال رومی و تشرین دوم ماه دوم آن. (ناظم الاطباء) : تا چون مه آبان نباشد مه آذار تا چون مه آذار نباشد مه تشرین. فرخی. بسیار شمرد بر تو گردون آذار و دی و تموز و تشرین. ناصرخسرو. - تشرین آخر، عقرب. (بحرالجواهر). ماه سوم پاییز. (السامی فی الاسامی). یا تشرین ثانی، اول آن مطابق است تقریباً با غرۀ نوامبر قیصری و آدوکنیش ایرانی باستانی و بیست وهشتم آبانماه جلالی. (یادداشت مرحوم دهخدا). - تشرینان، مثنای تشرین. تشرین الاول و تشرین الثانی هی قبل الکانونین. (ازتاج العروس). - تشرین اول، میزان. (بحرالجواهر). ماه دوم پاییز. (السامی فی الاسامی). غرۀ آن مطابق است با نوزده درجه و چهل وهشت دقیقۀ میزان و بیست وهفتم مهرماه جلالی و سیزدهم اکتبر و باغیادیش ایرانی باستانی. و در توقیعات تقاویم این روز را روز جستن باد جنوب نویسند. (یادداشت مرحوم دهخدا). تشرین اول برابر است با ماه اکتوبر. (فرهنگ فارسی معین)
نام ماه رومی از ماههای پاییز. (از تاج العروس). نام دو ماه است از ماههای رومی. (منتهی الارب). دو ماه خریفی اند که ترکان یکی را تشرین الاول و دیگری را تشرین الاخر گویند. (شرفنامۀ منیری). نام دو ماه در زبان رومی یکی را تشرین اولی گویند و آن را به هندی تقریباً کاتک گویند و دیگر را تشرین آخری ̍ نامند و آن را به هندی تقریباً آگهن خوانند. (غیاث اللغات) (آنندراج). نام دو شهر است بین ایلول و کانون اول و آن دهمین ماه است و شمارۀ روزهایش 31 است و تشرین دوم وآن ماه یازدهم است و عدّۀ ایامش 30 روز است. ج، تشارین. (از المنجد). تشرین اول، ماه اول از سال رومی و تشرین دوم ماه دوم آن. (ناظم الاطباء) : تا چون مه آبان نباشد مه آذار تا چون مه آذار نباشد مه تشرین. فرخی. بسیار شمرد بر تو گردون آذار و دی و تموز و تشرین. ناصرخسرو. - تشرین آخر، عقرب. (بحرالجواهر). ماه سوم پاییز. (السامی فی الاسامی). یا تشرین ثانی، اول آن مطابق است تقریباً با غرۀ نوامبر قیصری و آدوکنیش ایرانی باستانی و بیست وهشتم آبانماه جلالی. (یادداشت مرحوم دهخدا). - تشرینان، مثنای تشرین. تشرین الاول و تشرین الثانی هی قبل الکانونین. (ازتاج العروس). - تشرین اول، میزان. (بحرالجواهر). ماه دوم پاییز. (السامی فی الاسامی). غرۀ آن مطابق است با نوزده درجه و چهل وهشت دقیقۀ میزان و بیست وهفتم مهرماه جلالی و سیزدهم اکتبر و باغیادیش ایرانی باستانی. و در توقیعات تقاویم این روز را روز جستن باد جنوب نویسند. (یادداشت مرحوم دهخدا). تشرین اول برابر است با ماه اکتوبر. (فرهنگ فارسی معین)
سید رضاخان. وی در حوالی کرمانشاهان می زیست و از احفاد شاه نعمت الله ولی بود و در عرفان و تصوف مقامی بلند داشت و در سال 1085 هجری قمری به تدریس و ارشاد اشتغال داشت و سپس به هندوستان رفت ودر دربار محمدشاه احترام فوق العاده یافت از اوست: خاک پای او شدن گر دسترس باشد مرا کی به غیر از نقش پا گشتن هوس باشدمرا. (از قاموس الاعلام ترکی)
سید رضاخان. وی در حوالی کرمانشاهان می زیست و از احفاد شاه نعمت الله ولی بود و در عرفان و تصوف مقامی بلند داشت و در سال 1085 هجری قمری به تدریس و ارشاد اشتغال داشت و سپس به هندوستان رفت ودر دربار محمدشاه احترام فوق العاده یافت از اوست: خاک پای او شدن گر دسترس باشد مرا کی به غیر از نقش پا گشتن هوس باشدمرا. (از قاموس الاعلام ترکی)
افزونی کردن برکسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ستودن و ستودن زنده را از حق باشد یا از باطل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مدح و تقریظ. (اقرب الموارد) ، پرکردن خیک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
افزونی کردن برکسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ستودن و ستودن زنده را از حق باشد یا از باطل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مدح و تقریظ. (اقرب الموارد) ، پرکردن خیک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
تازی از لاتین ماه های رومی: تشرین یکم و تشرین دویم میان ماه های ایلول و کانون یکم دو ماه از ماههای مشهور به (شهور رومی) : تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
تازی از لاتین ماه های رومی: تشرین یکم و تشرین دویم میان ماه های ایلول و کانون یکم دو ماه از ماههای مشهور به (شهور رومی) : تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند