سخت روی گردیدن کسی بر کاری: مرن وجهه علی الامر تمریناً، سخت گردید روی او بر کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : مرن الادیم، ای لینه . (از اقرب الموارد) ، بر زمین زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چرب کردن یا سرگین گاو مالیدن سم سودۀ چارپا را. (از اقرب الموارد) ، خوی گر ساختن کسی را به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آموختن به شاگرد مطالب علمی را به طریقی که خوی گر برآنها شود و در ذهن وی ملکه گردد. (ناظم الاطباء). مداومت و تکرار عملی یا فنی یا علمی تا در آن ماهر گردد و مهارت حاصل آید