جدول جو
جدول جو

معنی تمتع - جستجوی لغت در جدول جو

تمتع
برخورداری گرفتن، منفعت گرفتن، نفع بردن
تصویری از تمتع
تصویر تمتع
فرهنگ لغت هوشیار
تمتع
برخورداری یافتن، برخوردار شدن، حظ و بهره بردن، بهره مند شدن
تصویری از تمتع
تصویر تمتع
فرهنگ فارسی عمید
تمتع
((تَ مَ تُّ))
برخوردار شدن، بهره مند شدن
تصویری از تمتع
تصویر تمتع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متمتع
تصویر متمتع
برخوردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متمتع
تصویر متمتع
کسی که از کاری یا چیزی حظ و بهره ببرد، بهره مند، برخوردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متمتع
تصویر متمتع
برخورداری یابنده، بهره مند گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمتع
تصویر متمتع
((مُ تَ مَ تِّ))
برخوردار از چیزی، بهره مند، کسی که عمره (زیارت بیت الله با شرایط خاص) به جا آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمزع
تصویر تمزع
بخش بخش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیع
تصویر تمیع
روان شدن و گداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنع
تصویر تمنع
استواری و قوی شدن، باز ایستادن، چیره شدن برآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتیع
تصویر تمتیع
توشه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتم
تصویر تمتم
پرچم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتک
تصویر تمتک
هفت نوشی هفت نوشیدن می (هفت جرعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنع
تصویر تمنع
قوی شدن، استوار شدن، چیره شدن، بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمتم
تصویر تمتم
منگوله ای که از موهای دم غژغاو درست می کردند و سپاهیان آن را از نیزه و علم می آویختند یا بر گردن اسب می بستند، پرچم
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممتع
تصویر ممتع
برخورداری دهنده، آنکه بهره می دهد، آنکه منتفع می گرداند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنع
تصویر تمنع
((تَ مَ نُّ))
استوار شدن، بازایستادن
فرهنگ فارسی معین
((تُ تُ))
منگوله ای که از موی دم گاومیش هندی درست می کردند و آن را بر سر نیزه یا گردن اسب می بستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممتع
تصویر ممتع
((مُ مَ تِّ))
آن که بهره می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممتع
تصویر ممتع
آنکه بهره می دهد، آنکه فایده می رساند، آنکه تمتع می برد، بهره ور
فرهنگ فارسی عمید
به پایان رسید پایان یافت پایان (فعل) بپایان رسید تمام شد (در آخر کتابها و رساله ها نوشته شود)، یا از بای بسم الله تاتای تمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمت
تصویر تمت
((تَ مَّ))
به پایان رسید، تمام شد (در آخر کتاب ها و رساله ها نوشته شود)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمتعات
تصویر تمتعات
جمع تمتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتع بردن
تصویر تمتع بردن
بهره بردن برخوردار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حج تمتع
تصویر حج تمتع
حج مخصوص کسانی که در بیش از ۱۶ فرسخی مکه اقامت دارند و باید از میقات احرام بگیرند و به مکه بروند و همین که خانههای مکه را ببینند تلبیه بگویند و هفت مرتبه طواف کعبه می کنند
فرهنگ فارسی عمید
جمع متمتع، کامیابان بر خور داران بهره مندان جمع متمتع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
متمتعه در فارسی مونث متمتع: بهره مند: زن مونث متمتع: چون زن در مکه شود و متمتعه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستمتع
تصویر مستمتع
بر خور دار
فرهنگ لغت هوشیار