جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ممتع

ممتع

ممتع
برخورداری دهنده، آنکه بهره می دهد، آنکه منتفع می گرداند
ممتع
فرهنگ لغت هوشیار

ممتع

ممتع
آنکه بهره می دهد، آنکه فایده می رساند، آنکه تمتع می برد، بهره ور
ممتع
فرهنگ فارسی عمید

ممتع

ممتع
نعت فاعلی از تمتیع. آنکه منتفع می گرداند. (ناظم الاطباء). بهره دهنده. برخورداری دهنده: بوالقسم خلیک که ندیم امیریوسف بود، مردی ممتع و بکار آمده هم خدمت کسی نکرد. (تاریخ بیهقی ص 255) ، آنکه تمتع می برد. (ناظم الاطباء). بهره یابنده. برخوردار. برخورداری یابنده: سلطان سنجر... ممتع به طول عمر و طیب عیش و نشر ذکر و جمع اموال و فتح دیار و بلاد. (سجلوقنامۀ ظهیری ص 44). رجوع به مُمَتَّع و تمتیع شود
لغت نامه دهخدا

ممتع

ممتع
برخورداری یافته. برخوردار:
صاحب عباد وقت باد ممتع در او
صف زده در خدمتش اهل هنر چون عباد.
سوزنی.
ممتع دارش از بخت و جوانی
ز هر چیزش فزون ده زندگانی.
نظامی.
خواهی که ممتع شوی از دنیی و عقبی
با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد.
سعدی (گلستان).
و از دنیا ممتع و مرفه گردانیدند. (تاریخ قم ص 216)
لغت نامه دهخدا