- تمایم
- جمع تمیمه
معنی تمایم - جستجوی لغت در جدول جو
- تمایم ((تَ یِ))
- جمع تمیمه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرایش، دلبستگی
دگردیسی
جمع ذمیمه نکوهیده ها: ذمایم اخلاق
جمع تمیمه، گردن پنام ها (پنام تعوید) تمایم
تبختر در راه رفتن، چسبیدن، میل کردن
از هم دوری، با هم بد شدن
تفرق، جدا کردن
تباهی افتادن، فتنه و فساد افتادن میان قوم
همگی، همه، سرتاسر
آهنگ کردن، قصد کردن آهنگیدن آهنگ کردن (آهنگ قصد)
متفرق شدن، جدا شدن، با هم تفاوت داشتن
اظهار میل و رغبت کردن، به طرفی یا به چیزی مایل شدن، به یک سو کج شدن
تمیمه ها، مهرها یا طلسم هایی که برای دفع بلا و چشم زخم به گردن اطفال آویزان کنند، تعویذها، حرزها، جمع واژۀ تمیمه
مونث ضمیم صاحب همراه، چیزی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند پیوست، جمع ضمایم (ضمائم) یا ضمیمه اعور. زایده کرمی شکل که به سطح داخلی روده اعور متصل است و طول آن بین 6 تا 12 و گاهی 20 سانتیمتر است آپاندیس آویزه
جمع عمامه. یا ارباب (اهل) عمایم. کسانی که عمامه بر سر گذارند، علما فقها
جمع نمیمه
تمام، همه، پایان
تمام، همه
سخن چینی ها
عمامه ها، شالهایی که دور سر می بندند، دستارها، جمع واژۀ عمامه
ضمیمه ها، ویژگی چیزهایی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند، پیوست ها، جمع واژۀ ضمیمه
Inclination, Proclivity, Willingness
Differentiation, Discrimination, Distinction
склонность , склонность , готовность
дифференциация , дискриминация , различие
Neigung, Bereitschaft
Differenzierung, Diskriminierung, Unterscheidung