معنی عمایم
- عمایم
- عمامه ها، شالهایی که دور سر می بندند، دستارها، جمع واژۀ عمامه
واژههای مرتبط با عمایم
عمایم
- عمایم
- جمع عمامه. یا ارباب (اهل) عمایم. کسانی که عمامه بر سر گذارند، علما فقها
عمایم
- عمایم
- قبیله ای است از قبایل عرب درمصر و منسوب به عرب حجاز است و در شهرستان ’اسیوط’ سکنی دارند. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله از الخطط التوفیقیه ج 17 ص 33 و تاریخ سینا تألیف نعوم شقیر ص 725 و قبائل العرب احمد لطفی سید ج 1 ص 34
ذمایم
- ذمایم
- جمع ذمیمه نکوهیده ها: ذمایم اخلاق
تمایم
- تمایم
- جمع تمیمه
عمایت
- عمایت
- لجاج، خیره سری، گمراهی
عظایم
- عظایم
- عظیمه ها، عظیم ها، بزرگها، جمعِ واژۀ عظیمه
عزایم
- عزایم
- عزیمت ها، حرکات به سوی جاهایی، رفتن ها، عازم شدن ها، قصدها، آهنگ ها، سحرها، افسون ها، جمعِ واژۀ عزیمت
ضمایم
- ضمایم
- مونث ضمیم صاحب همراه، چیزی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند پیوست، جمع ضمایم (ضمائم) یا ضمیمه اعور. زایده کرمی شکل که به سطح داخلی روده اعور متصل است و طول آن بین 6 تا 12 و گاهی 20 سانتیمتر است آپاندیس آویزه
عزایم
- عزایم
- جمع عزیمت افسون ها، دعا هایی که بر بیماران خوانند تا شفا یابند
