معنی تمائم - فرهنگ فارسی عمید
معنی تمائم
- تمائم
- تمیمه ها، مهرها یا طلسم هایی که برای دفع بلا و چشم زخم به گردن اطفال آویزان کنند، تعویذها، حرزها، جمع واژۀ تمیمه
تصویر تمائم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تمائم
تمائم
- تمائم
- جَمعِ واژۀ تمیمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیمه شود، و اماطه التمائم، کنایه عن الکبر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ذمائم
- ذمائم
- جمع ذمیمه نکوهیده ها: ذمایم اخلاق، جمع ذمیمه، نکوهیدگان
فرهنگ لغت هوشیار