جدول جو
جدول جو

معنی تماض - جستجوی لغت در جدول جو

تماض(تَ حَصْ صی)
باهم ستیهیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمار
تصویر تمار
خرما فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماس
تصویر تماس
با یکدیگر ارتباط برقرار کردن، به هم سوده شدن، مالیده شدن دو چیز به هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمات
تصویر تمات
گوجه فرنگی، میوه ای آبدار با پوست نازک سرخ رنگ و تخم های ریز که خام و پختۀ آن خورده می شود و دارای ویتامین c می باشد، بوتۀ این گیاه که شاخه های بلند و برگ های بریده دارد، تمات، تماته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمام
تصویر تمام
کامل شدن، تمام و کامل کردن، گذرانیدن و به سر بردن، به سر آمدن، کامل، درست، بی عیب، همه، همگی، زیاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حماض
تصویر حماض
ترشک، گیاهی صحرایی با برگ های درشت شبیه برگ چغندر که طعم ترش دارد و آن را مانند سبزی در آش و بعضی غذاهای دیگر می ریزند، ساق ترشک، ترشینک، تره خراسانی، ترشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمارض
تصویر تمارض
خود را مریض وانمود کردن، خود را به ناخوشی زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمارض
تصویر تمارض
بیماری نمودن، خود را به تکلف مریض وانمود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمار
تصویر تمار
خرمافروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمام
تصویر تمام
همه آن، تمام شئیی تمام آن، درست و کافی و کامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماظ
تصویر تماظ
بهم بدی و پیکار نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماز
تصویر تماز
دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماس
تصویر تماس
یکدیگر را بسودن، جماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرض
تصویر تمرض
سست شدن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماض
تصویر حماض
ترشه ترشک سرخک سرخمرز سرخپای از گیاهان ترشک، شبدر ترشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غماض
تصویر غماض
خواب، یعنی چشم من یکدم نخفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمات
تصویر تمات
فرانسوی گوجه فرنگی بکاه سر گوجه فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمار
تصویر تمار
((تَ مّ))
خرمافروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمام
تصویر تمام
((تَ))
کامل، درست، بی عیب، رسا، همه، همگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمارض
تصویر تمارض
((تَ رُ))
خود را به بیماری زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تماس
تصویر تماس
((تَ سّ))
یکدیگر را مس کردن، به هم مالیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمام
تصویر تمام
آزگار، همه، پایان، هماد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تماس
تصویر تماس
پرماس، سودن، برخورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمام
تصویر تمام
Entire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمام
تصویر تمام
entier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تمام
تصویر تمام
целый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمام
تصویر تمام
ganz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمام
تصویر تمام
цілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تمام
تصویر تمام
cały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تمام
تصویر تمام
完整的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تمام
تصویر تمام
inteiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تمام
تصویر تمام
intero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تمام
تصویر تمام
entero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تمام
تصویر تمام
geheel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تمام
تصویر تمام
ทั้งหมด
دیکشنری فارسی به تایلندی