- تماسک
- خویشتن داری کردن خویشتنداری، چنگ در زدن خود را نگاهداشتنخویشتن داری کردن، چنگ در زدن آویختن، خویشتن داری، چنگ زنی آویزش، جمع تماسکات
معنی تماسک - جستجوی لغت در جدول جو
- تماسک
- به هم چنگ زدن و آویختن، کنایه از خود را نگه داشتن، خویشتن داری کردن
- تماسک ((تَ سُ))
- خود را نگاه داشتن، چنگ در زدن و آویختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آگسه چنگ در زننده، خویش دارنده خود را نگاهدارنده خویشتن دار، چنگ در زننده جمع متماسکین
ننگسار جا به جایی روان از تن آدمی به تن جانوران انتقال نفس ببدن حیوان دیگر غیر انسان
دستمالی، پاک کردن
همستایی همستیزی
در افتادن به هم ستیهیدن با هم
مالک نفس گشتن خود چیرگی خودداری خود داری کردن مالک نفس خود گردیدن، خود داری، جمع تمالکات
پاره پاره گردانیدن
مالک نفس خود شدن، خویشتن دار بودن، خود را نگاه داشتن، خویشتن داری
دست آویز
پرماس، سودن، برخورد
متوسل شدن دستاویز چنگ در زدن چنگ در زدن دست در زدن دستاویز ساختن، چنگ زنی دستاویز سازی تشبت، حجت سند، جمع تمسکات
یکدیگر را بسودن، جماع کردن
با یکدیگر ارتباط برقرار کردن، به هم سوده شدن، مالیده شدن دو چیز به هم
چنگ زدن و دست انداختن به چیزی، کنایه از دستاویز ساختن، متوسل شدن، سند، حجت
آنچه که چهره خود را بدان بپوشاند، نقاب، صورت مستعار که بر روی نهند جهت بازی و مسخرگی نگاهدارنده فرانسوی روپوشه روبند، سر و ریخت نگاهدارنده. آنچه که چهره خود را بدان بپوشانند نقاب، (مخصوصا) صورتک عجیب و غریب که برای تغییر شکل یا مخفی کردن قیافه حقیقی بچهره زنند و در جشنها بدان صورت خود را ظاهر سازند، نقابی فلزی و مشبک که شمشیربازان برای حفاظت بچهره خود زنند، نقابی که غواصان بر صورت خودنصب کنند و آن بلوله اکسیژن یا لوله هوا اتصال دارد تابوسیله آن تنفس کنند
نقاب، روبند، صورتک
صورتک، نقاب، پوشش پارچه ای که برای جلوگیری از ورود ذرات معلق در هوا جلوی بینی و دهان قرار می دهند، وسیله ای که برای محافظت از سوختگی در موقع جوشکاری جلوی صورت می گیرند، کنایه از حالتی که فرد برای پنهان کردن احساسات، افکار و درونیاتش به خود می گیرد، پوششی از مواد شیمیایی یا طبیعی که به منظور حفظ شادابی و سلامت یا رفع معایب پوست صورت روی آن قرار می دهند
جمع تماسک
جمع متماسک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)