کلمه ای است که آن را به عربی حضرت می گویند، (برهان) (آنندراج)، در پارسی کلمه ای است برای تعظیم که به عربی آن را حضرت خوانند و آن را تیمشار نیز گویند، (انجمن آرا)، لقبی است برای تعظیم مانند جناب و این لقب از شت که به معنی حضرت است پست تر می باشد، (ناظم الاطباء)، امروز عنوان خطاب امرای لشکر، از سرتیپ به بالاست، (حاشیۀ برهان چ معین)
کلمه ای است که آن را به عربی حضرت می گویند، (برهان) (آنندراج)، در پارسی کلمه ای است برای تعظیم که به عربی آن را حضرت خوانند و آن را تیمشار نیز گویند، (انجمن آرا)، لقبی است برای تعظیم مانند جناب و این لقب از شت که به معنی حضرت است پست تر می باشد، (ناظم الاطباء)، امروز عنوان خطاب امرای لشکر، از سرتیپ به بالاست، (حاشیۀ برهان چ معین)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
پهلوانی است ایرانی. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). پهلوان ایرانی در لشکر فریدون. (ناظم الاطباء). شاهزادۀ ایرانی به زمان فریدون. رجوع به فهرست ولف و حاشیۀ برهان چ معین شود: چو شاه تلیمان و سرو یمن به پیش سپاه اندرون رای زن. فردوسی یکی از نجبای سغد، به زمان کیخسرو. (فهرست ولف از حاشیۀ برهان چ معین). و در جای دیگر تورانی نیز گفته اند واﷲ اعلم. (برهان) (آنندراج) : به سغد اندرون بود یک هفته بیش تلیمان وخوزان همی رفت پیش. فردوسی. رجوع به مادۀ قبل شود
پهلوانی است ایرانی. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). پهلوان ایرانی در لشکر فریدون. (ناظم الاطباء). شاهزادۀ ایرانی به زمان فریدون. رجوع به فهرست ولف و حاشیۀ برهان چ معین شود: چو شاه تلیمان و سرو یمن به پیش سپاه اندرون رای زن. فردوسی یکی از نجبای سغد، به زمان کیخسرو. (فهرست ولف از حاشیۀ برهان چ معین). و در جای دیگر تورانی نیز گفته اند واﷲ اعلم. (برهان) (آنندراج) : به سغد اندرون بود یک هفته بیش تلیمان وخوزان همی رفت پیش. فردوسی. رجوع به مادۀ قبل شود
نام ولایتی است بر کنار دریای عمان و مردم آن ولایت همه...اند چه زنان ایشان هر یک ده شوهر و زیاد کنند و فرزندی که بهم می رسد بعد از یک سال همه یک جا جمع می شوند و هر یک چیزی بر دست می گیرند و آن طفل را می طلبند به جانب هر کدام که مرتبۀ اول متوجه شد از آن شخص است و او تربیت می کند. (برهان) (آنندراج). ولایتی است از اقلیم اول و دوم بر ساحل بحر هند و درخت فلفل را معدن آنجاست و آن درخت بلند می شود و آب از زیر آن روان است وچون رسد و خشک شود از وزیدن باد در آب می ریزد و جمعکرده به اطراف می برند و می فروشند و تجارتی نافع است و مردم اهالی آنجا را صاحب برهان گفته بی عصمتند. (انجمن آرا) (آنندراج). نام ولایتی از هندوستان در کنارغربی دکن و در برهان می گوید مردم این ولایت همه... (از ناظم الاطباء). اقلیم بزرگی است در بلاد هند و شهرها و دیه های بسیار دارد از آن جمله است: فاکتور، منجرود و دهبیل. فلفل را به تمام عالم از اینجا حمل کنند. (از معجم البلدان). مالابار. بخشی است از ساحل جنوب غربی دکن هندوستان. (از لاروس) (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مالابار و قاموس الاعلام ترکی و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 262 شود
نام ولایتی است بر کنار دریای عمان و مردم آن ولایت همه...اند چه زنان ایشان هر یک ده شوهر و زیاد کنند و فرزندی که بهم می رسد بعد از یک سال همه یک جا جمع می شوند و هر یک چیزی بر دست می گیرند و آن طفل را می طلبند به جانب هر کدام که مرتبۀ اول متوجه شد از آن شخص است و او تربیت می کند. (برهان) (آنندراج). ولایتی است از اقلیم اول و دوم بر ساحل بحر هند و درخت فلفل را معدن آنجاست و آن درخت بلند می شود و آب از زیر آن روان است وچون رسد و خشک شود از وزیدن باد در آب می ریزد و جمعکرده به اطراف می برند و می فروشند و تجارتی نافع است و مردم اهالی آنجا را صاحب برهان گفته بی عصمتند. (انجمن آرا) (آنندراج). نام ولایتی از هندوستان در کنارغربی دکن و در برهان می گوید مردم این ولایت همه... (از ناظم الاطباء). اقلیم بزرگی است در بلاد هند و شهرها و دیه های بسیار دارد از آن جمله است: فاکتور، منجرود و دهبیل. فلفل را به تمام عالم از اینجا حمل کنند. (از معجم البلدان). مالابار. بخشی است از ساحل جنوب غربی دکن هندوستان. (از لاروس) (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مالابار و قاموس الاعلام ترکی و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 262 شود
خانه ای را گویند که بجهت کرم پیله نگاه داشتن، چوب بندی کنند تا پیله حاصل شود. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). در گیلکی تلمبار. (حاشیۀ برهان چ معین). آن را تلیمبار نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به تلمبار و تلیوار شود
خانه ای را گویند که بجهت کرم پیله نگاه داشتن، چوب بندی کنند تا پیله حاصل شود. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). در گیلکی تِلِمبار. (حاشیۀ برهان چ معین). آن را تلیمبار نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به تلمبار و تلیوار شود
بنایی از چوب دارای چند طبقه ولی ارتفاع یک طبقه بیش از نیم ذرع نیست. در فرش هر طبقه برگ توت ریخته کرم ابریشم را روی آنها پرورش میکنند. اصلاً این لفظ اصطلاح اهل گیلان است و اکنون در تهران هم استعمال میشود. (فرهنگ نظام). اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تلیبار شود، هر چیزی که رویهم ریخته و انبار شده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
بنایی از چوب دارای چند طبقه ولی ارتفاع یک طبقه بیش از نیم ذرع نیست. در فرش هر طبقه برگ توت ریخته کرم ابریشم را روی آنها پرورش میکنند. اصلاً این لفظ اصطلاح اهل گیلان است و اکنون در تهران هم استعمال میشود. (فرهنگ نظام). اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تلیبار شود، هر چیزی که رویهم ریخته و انبار شده باشد. (فرهنگ فارسی معین)