جدول جو
جدول جو

معنی تلقب - جستجوی لغت در جدول جو

تلقب
دارای لقب شدن
تصویری از تلقب
تصویر تلقب
فرهنگ لغت هوشیار
تلقب
((تَ لَ قُّ))
لقب یافتن، دارای لقب گردیدن
تصویری از تلقب
تصویر تلقب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متلقب
تصویر متلقب
پاژ نامیافته پاژ نامیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلب
تصویر تقلب
دغل کاری، دغلی، نیرنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چلقب
تصویر چلقب
چلقد چلته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقب
تصویر ترقب
گوش داشتن، چشم داشتن کسی را، چشم داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلب
تصویر تقلب
تصرف در کارها به خواهش خود، دست انداختن در امور بخواست خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقب
تصویر تعقب
دنبال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلبب
تصویر تلبب
آماده کاری آمادگی میان بربستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاقب
تصویر تلاقب
یکدیگر را با لقب دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقیب
تصویر تلقیب
پاچنامه دادن بر نام نهادن لقب دادن،جمع تلقیبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
دیدار کردن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقن
تصویر تلقن
فرا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقف
تصویر تلقف
فرو خوردن، فراگیری یاد گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقع
تصویر تلقع
دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
جای دیدار و ملاقات، دیدار، زی سوی، برابر، دیدار کردن، روبرو شدن، رویارویی، جای دیدار، محل ملاقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعب
تصویر تلعب
بسیار بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلهب
تصویر تلهب
افروخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقب
تصویر تنقب
نقاب بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثقب
تصویر تثقب
سفتن، برافروختن افروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقب
تصویر ترقب
مراقب بودن، انتظار داشتن، انتظار، چشمداشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملقب
تصویر ملقب
کسی که لقب دارد یا لقبی به او داده شده، لقب دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
ملاقات کردن، دیدار کردن، برخورد کردن، پذیرفتن، دریافتن، ادراک کردن، فراگرفتن چیزی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقلب
تصویر تقلب
در کاری به سود خود و زیان دیگری تصرف کردن، نادرستی و دغلی، برگشتن از حالی به حالی، دگرگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقف
تصویر تلقف
چیزی را به سرعت ربودن
لقمه را به سرعت فرو بردن
چیزی را به سرعت فراگرفتن و ازبر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلهب
تصویر تلهب
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، ضرام، گر زدن، توقّد، التهاب، گر کشیدن، اشتعال، شعله زدن، اضطرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاب
تصویر تلاب
تالاب، جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملقب
تصویر ملقب
لقب نهاده شده، لقب دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقب
تصویر ترقب
((تَ رَ قُّ))
چشم داشتن، انتظار داشتن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلهب
تصویر تلهب
((تَ لَ هُّ))
زبانه کشیدن آتش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلقیب
تصویر تلقیب
((تَ))
لقب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
((تَ لَ قِّ))
آموختن، ملاقات کردن، برخورد کردن، فراگیری، آموزشی، دیدار، برخوردن، پذیرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلقن
تصویر تلقن
((تَ لَ قُّ))
فراگرفتن، فهمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلعب
تصویر تلعب
((تَ لَ عُّ))
بازی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقلب
تصویر تقلب
((تَ قَ لُّ))
دگرگون شدن، در کاری به سود خود و به زیان دیگری تصرف کردن
فرهنگ فارسی معین