جدول جو
جدول جو

معنی تلاطم - جستجوی لغت در جدول جو

تلاطم
به هم خوردگی، بهم خوردن بهم برآمدن بیکدیگر خوردن (موجها) : تلاطم امواج، بهم تپانچه زدن لطمه زدن بیکدیگر سیلی زدن، بهم خوردگی، سیلی زنی، جمع تلاطمات. بیکدیگر زدن موجهای دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تلاطم
آشفتگی، خروشیدن و به یکدیگر خوردن امواج دریا
تصویری از تلاطم
تصویر تلاطم
فرهنگ فارسی عمید
تلاطم
((تَ طُ))
به هم خوردن، به یکدیگر لطمه زدن
تصویری از تلاطم
تصویر تلاطم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متلاطم
تصویر متلاطم
در حال خروشیدن و به هم خوردن، دارای تلاطم، کنایه از ناآرام، آشفته
فرهنگ فارسی عمید
سیلی زننده تپانچه زننده، توفانی بر هم خورده بهم لطمه زننده تپانچه زننده، تلاطم دارنده دارای تلاطم: دریای متلاطم. مصظرب و لطمه و صدمه بر همدیگر زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلاطم
تصویر متلاطم
((مُ تَ طِ))
بر همدیگر لطمه زننده، امواج دریا درحال خروشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلائم
تصویر تلائم
سازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوم
تصویر تلاوم
همنکوهی نکوهیدن یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاطف
تصویر تلاطف
همنرمی
فرهنگ لغت هوشیار
هم یابی همراه بودن، در پای هم بودن لازم هم بودن بیکدیگر وابسته بودن، همراهی، لزوم وابستگی، جمع تلازمات. لازم هم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاحم
تصویر تلاحم
پیوسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلازم
تصویر تلازم
لازم و ملزوم یکدیگر بودن، لازم هم بودن، وابسته به هم بودنبرای مثال با بخت حمله اش را گویی توافق است / با فتح پویه اش را مانا تلازم است (قاآنی - ۹۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاطف
تصویر تلاطف
((تَ طُ))
به یکدیگر مهربانی کردن، با هم خوش رفتاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلازم
تصویر تلازم
((تَ زُ))
همراه بودن، به یکدیگر وابسته بودن
فرهنگ فارسی معین
خشمگینی، تار فامی شب، برهم خوردن خیزابه ها توفندگی، در دل نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاطمات
تصویر تلاطمات
جمع تلاطم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاطم داشتن
تصویر تلاطم داشتن
متموج بودن (دریا) سخت بهم برآمدن (امواج دریا)
فرهنگ لغت هوشیار