جدول جو
جدول جو

معنی تلاطف

تلاطف((تَ طُ))
به یکدیگر مهربانی کردن، با هم خوش رفتاری کردن
تصویری از تلاطف
تصویر تلاطف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تلاطف

تلاطف

تلاطف
با هم نرمی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترفق در امری. (از اقرب الموارد). تلطف. رفق. نرمی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، تواصل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تلانف

تلانف
شور و غوغا، کسی که خود را چرکین و پلید نگاهدارد و مورد نفرت مردم باشد
فرهنگ لغت هوشیار

تلاطم

تلاطم
به هم خوردگی، بهم خوردن بهم برآمدن بیکدیگر خوردن (موجها) : تلاطم امواج، بهم تپانچه زدن لطمه زدن بیکدیگر سیلی زدن، بهم خوردگی، سیلی زنی، جمع تلاطمات. بیکدیگر زدن موجهای دریا
فرهنگ لغت هوشیار