- تقی (پسرانه)
- پرهیزکار، لقب امام جواد (ع)، نام صدر اعظم ناصرالدین شاه مشهور به امیرکبیر
معنی تقی - جستجوی لغت در جدول جو
- تقی
- پرهیزگار، ترسنده از خدای
- تقی
- پرهیزکار، خداترس، باتقوا
- تقی ((تَ یّ))
- پرهیزگار، جمع اتقیاء
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پابستگی
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
آراسته شدن
مانستن
مانند و مشابه شدن
مقید بودن
ریمناکی
فراهم آوردن
نیمه روز خوابیدن، پیروی کردن و مانندگی کردن، به پیروی کسی عملی کردن
خودداری از اظهار عقیده و مذهب یا تظاهر برخلاف عقیده، خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان، پرهیزکاری، پرهیز کردن
خود را پابند به امری کردن، پای بند، دربند بودن، در زندان بودن
پرهیز کردن، خودداری از آشکار کردن مذهب خویش برای حفظ جان
پرهیزکارتر پارساتر
باتقوا، پرهیزگار، پارسا
پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر
پرهیزکار، مومن و نماز گزار
قید کردن، بند نمودن زن شوی را به افسون، بند کردن
جمع تقید
جمع تقیید
مقید ساختن، بند کردن، دربند کردن
پیشرفت
پرهیزگاری، پرهیز
بقا
خالی
رطوبت