جدول جو
جدول جو

معنی تقعیب - جستجوی لغت در جدول جو

تقعیب
(تَ بَ دُ)
قبه دار شدن سم اسب مانا به قعب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، دور درشدن در سخن. (تاج المصادر بیهقی). به تک رسانیدن سخن را و به مغ سخن رسیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تقعیر سخن، یعنی بیرون آوردن کلام از انتهای حلق، یقال: ایاک و التقعیب، ای تقعیر الکلام. (از اقرب الموارد). رجوع به تقعیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکعیب
تصویر تکعیب
مکعب ساختن چیزی، چهارگوشه ساختن، پر کردن ظرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقلیب
تصویر تقلیب
برگردانیدن، وارون کردن، دگرگون کردن، وارون کردن کلمه و بدل کردن حرفی به حرف دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دنبال امری یا کسی را گرفتن، در علم حقوق پیگرد، اوراد و دعاهایی که بعد از نماز می خوانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
مقعر ساختن، گود کردن، صیحه زدن، صدا درآوردن از بیخ حلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
نزدیک کردن، نزدیک گردانیدن، نزدیک بودن
نوعی دویدن اسب، یورتمه، نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، خبب، چهارنعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترعیب
تصویر ترعیب
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقعید
تصویر تقعید
خدمت کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکعیب
تصویر تکعیب
چهار گوشه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
ترشرویی روی در هم کشیدن روترش کردن گره به پیشانی زدن، ترشرویی، جمع تقطیبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعیب
تصویر تشعیب
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویب
تصویر تقویب
زمین کنی زمین کندن
فرهنگ لغت هوشیار
باز گونه کردن، دگراندن دگر کردن زیر و رو کردنباژگون کردن، دیگرگون کردناز حالی بحالی در آوردن، بدل کردن حرف بحرف دیگر، بازگوئی، دیگرگونی، جمع تقلیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعیب
تصویر ترعیب
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعیب
تصویر تلعیب
بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیب
تصویر تقبیب
خشکیدن، کبه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
نزدیک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقشیب
تصویر تقشیب
آلاییدن، رنجاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصیب
تصویر تقصیب
مرغولاندن گیسو (مرغول جعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
دنبال کردن، دوباره کردن کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
((تَ))
دنبال کردن، از پی چیزی رفتن، دعایی که بعد از نماز خوانند، پی گرد، پی گیری یا جست و جوی کسی به وسیله نیروی انتظامی یا مقامات قضایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
((تَ))
نزدیک کردن، چهار نعل تاختن اسب، قربانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقطیب
تصویر تقطیب
((تَ))
رو ترش کردن، گره به پیشانی زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
((تَ))
گود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقلیب
تصویر تقلیب
((تَ))
دگرگون کردن، وارونه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکعیب
تصویر تکعیب
((تَ))
چهارگوشه ساختن چیزی، پر کردن ظرف، عددی را به توان سه رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترعیب
تصویر ترعیب
((تَ))
ترساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
پیگرد، پیگیری، پی جویی، دنبال کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
Pursuit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
Approximation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
приближение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
преследование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقریب
تصویر تقریب
Annäherung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعقیب
تصویر تعقیب
Verfolgung
دیکشنری فارسی به آلمانی