جدول جو
جدول جو

معنی تقطیط - جستجوی لغت در جدول جو

تقطیط
(تَ بَلْ لُ هْ)
دبه ساختن و تراشیدن آنرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تقطیط
لورانک ساختن لورانک تراشیدن (لورانک دبه آوندی از چرم یاچوب)
تصویری از تقطیط
تصویر تقطیط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در علم عروض سنجیدن و تجزیه کردن شعر به اجزای عروض و گذاردن هر جزء در برابر جزئی از افاعیل که در وزن با آن برابر باشد تا موزونی یا ناموزونی شعر آشکار شود، قطعه قطعه کردن، پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
وام خود را به قسط های معیّن ادا کردن، پولی را به چند قسط پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخطیط
تصویر تخطیط
خط کشیدن، خط دار کردن چیزی، اندک خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
چکاندن، قطره قطره چکانیدن، در علم شیمی جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن به وسیلۀ حرارت دادن. بسیاری از نوشابه های الکلی از طریق تقطیر به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمطیط
تصویر تمطیط
دشنام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
قسط قسط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
فرهنگ لغت هوشیار
ترشرویی روی در هم کشیدن روترش کردن گره به پیشانی زدن، ترشرویی، جمع تقطیبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
قطعه قطعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطیف
تصویر تقطیف
خوشه چینی، خراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطین
تصویر تقطین
شکوفه بر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشطیط
تصویر تشطیط
از اندازه گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
راه راه بافتن، کشکدارکردن (کشک خط) -1 راه راه بافتن، خط دار کردن چیزی را، جمع تخطیطات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحطیط
تصویر تحطیط
خوردن طعام را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
((تَ))
قسط قسط کردن، قسط بندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقطیب
تصویر تقطیب
((تَ))
رو ترش کردن، گره به پیشانی زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
((تَ))
چکانیدن، فرایند تبدیل گاز یا بخار به مایع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخطیط
تصویر تخطیط
((تَ))
راه راه بافتن، خط دار کردن چیزی را، جمع تخطیطات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
((تَ))
پاره پاره کردن، تجزیه کردن شعر به اجزا و ارکان عروضی برای معین کردن موزون یا ناموزون بود شعر، کنایه از پیمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
Hyphenation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
Distillation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
łącznikowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
hifenização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
蒸馏
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
连字符使用
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
destylacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
Destillation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
дистиляція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
розділення дефісами
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
Silbentrennung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
дистилляция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقطیع
تصویر تقطیع
расстановка дефисов
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
destilação
دیکشنری فارسی به پرتغالی