- تقصیر
- سستی کردن، کوتاهی کردن
معنی تقصیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تقصیر
- کوتاهی کردن، در کاری کوتاهی، سستی و خطا کردن، گناه، در فقه گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج می شود، کوتاه کردن
- تقصیر ((تَ))
- کوتاه کردن، سستی ورزیدن، کم کاری کردن، گناه، جرم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بینوایی مانیدگی تهیدستی فقر بینوایی درویشی
ارج گذاری، سرنوشت
گرد بریدن
گود کردن
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
پشخودن
گچ اندایی
شکستن چوب
مرغولاندن گیسو (مرغول جعد)
گردن بند
دانه را از پوست در آوردن
به اقرار آوردن، سخن گفتن
پلیدی آلودن
اندازه کردن، نصیب و قسمت، قضا و فرمان خداوند، سرنوشت
نفقه را بر عیال تنگ کردن
ترسایاندن، یاری دادن نصرانی کردن مسیحی گردانیدن
بینا کردن
چکاندن، قطره قطره چکانیدن، در علم شیمی جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن به وسیلۀ حرارت دادن. بسیاری از نوشابه های الکلی از طریق تقطیر به دست می آید
نفقه را بر عیال تنگ گرفتن، عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن، در دادن نفقه بخیلی کردن، برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان و بخور
مقعر ساختن، گود کردن، صیحه زدن، صدا درآوردن از بیخ حلق
نصیب، قسمت و سرنوشتی که خداوند برای بندگان خود معین فرموده، قضا و فرمان خداوند، اندازۀ چیزی را نگه داشتن، اندیشیدن، تعیین قدر و مقدار، مقدر کردن، اندازه گرفتن
بیان کردن، قرار دادن، برقرار کردن، اقرار کردن، به اقرار آوردن
بینا کردن
Distillation