پراکنده کردن، بخش کردن، قسمت کردن، در ریاضیات قاعده یا عملی که به واسطۀ آن معلوم می شود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسوم ٌعلیه) است یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل می شود
پراکنده کردن، بخش کردن، قسمت کردن، در ریاضیات قاعده یا عملی که به واسطۀ آن معلوم می شود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسوم ٌعلیه) است یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل می شود
وابخشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، بخش کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار) (غیاث اللغات). بخش بخش کردن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمت کردن. بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک. (از اقرب الموارد). قسمت و توزیع و بخش بخش کردگی و به اصطلاح حساب عملی که بواسطۀ آن تعیین میشود که عددی چند دفعه شامل عددی دیگر میگردد. (ناظم الاطباء) ، پریشان نمودن زمانه قوم را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). پراگنده کردن. (غیاث اللغات) ، نیکو گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). نیکوکردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، (اصطلاح بدیع). نام صنعتی است که شاعر در مصراع چند چیز راذکر کند بعد چند چیز دیگر را ذکر نماید که به آنها هر واحد تعلق دارد. (غیاث اللغات). و آن چنان باشد که شاعر معنیی بگوید و تفاصیل آن را بیان کند چنانکه هیچ قسم از اقسام آن مهمل نگذارد. چنانکه گفته اند: کل احوال او بنآمیزد همه از یکدگر شگرفترست خفته اندر عبادتست و چو باز گشت بیدار ناشر هنرست ایستاده نماز راست مقیم شسته در ذکر حی دادگرست چون بگوید نگوید الاخیر خامش اندر عجایب فکرست نیستی راست صابری شاکر در خداداده حاتمی دگرست زنده مر خلق راست راهنمای مرده هم سفت سید بشرست. و دیگری گفته است: درازی عمر مردم شصت سالست شبست نیمی و شب خفتن حلالست بماند سی و زآن سی پانزده نیز حساب طفلی و حد کمالست بماند پانزده زان پانزده ده غم دنیا و فرزند و عیالست بماند پنج و آن پنجست عمرت ترا ای شصت ساله پنج سالست چو عمر اینست از آن پس مر ترا خود درین دنیات دل بستن محالست و آنچه دیگر گفته است: رخان و عارض و زلفین آن بت دلبر یکی گلست ودوم سوسن و سوم عنبر. هم از این قبیل است. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 276). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و مرآه الخیال ذیل تقسیم وحده و فرهنگ علوم تألیف سجادی ص 186 شود
وابخشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، بخش کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار) (غیاث اللغات). بخش بخش کردن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمت کردن. بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک. (از اقرب الموارد). قسمت و توزیع و بخش بخش کردگی و به اصطلاح حساب عملی که بواسطۀ آن تعیین میشود که عددی چند دفعه شامل عددی دیگر میگردد. (ناظم الاطباء) ، پریشان نمودن زمانه قوم را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). پراگنده کردن. (غیاث اللغات) ، نیکو گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). نیکوکردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، (اصطلاح بدیع). نام صنعتی است که شاعر در مصراع چند چیز راذکر کند بعد چند چیز دیگر را ذکر نماید که به آنها هر واحد تعلق دارد. (غیاث اللغات). و آن چنان باشد که شاعر معنیی بگوید و تفاصیل آن را بیان کند چنانکه هیچ قسم از اقسام آن مهمل نگذارد. چنانکه گفته اند: کل احوال او بنآمیزد همه از یکدگر شگرفترست خفته اندر عبادتست و چو باز گشت بیدار ناشر هنرست ایستاده نماز راست مقیم شسته در ذکر حی دادگرست چون بگوید نگوید الاخیر خامش اندر عجایب فکرست نیستی راست صابری شاکر در خداداده حاتمی دگرست زنده مر خلق راست راهنمای مرده هم سفت سید بشرست. و دیگری گفته است: درازی عمر مردم شصت سالست شبست نیمی و شب خفتن حلالست بماند سی و زآن سی پانزده نیز حساب طفلی و حد کمالست بماند پانزده زان پانزده ده غم دنیا و فرزند و عیالست بماند پنج و آن پنجست عمرت ترا ای شصت ساله پنج سالست چو عمر اینست از آن پس مر ترا خود درین دنیات دل بستن محالست و آنچه دیگر گفته است: رخان و عارض و زلفین آن بت دلبر یکی گلست ودوم سوسن و سوم عنبر. هم از این قبیل است. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 276). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و مرآه الخیال ذیل تقسیم وحده و فرهنگ علوم تألیف سجادی ص 186 شود
تقسیم اوقات به دوره ها و مقیاس های معین، دفترچه یا ورقۀ کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ می کنند، گاهنامه، راست کردن، کجی چیزی را راست کردن، قیمت کردن، بهای جنسی را معین کردن، ارزیابی تقویم جلالی: تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد تقویم رومی: تقویمی که مبدا آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است، تاریخ اسکندر تقویم شمسی: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود تقویم قمری: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود تقویم ملکی: تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماه سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماه دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد تقویم میلادی: تقویم شمسی، که مبدا آن سال تولد حضرت عیسی است تقویم هجری: تقویمی که مبدا آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است تقویم یزدگردی: تقویمی که مبدا آن سال ۶۳۲ میلادی سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی است
تقسیم اوقات به دوره ها و مقیاس های معین، دفترچه یا ورقۀ کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ می کنند، گاهنامه، راست کردن، کجی چیزی را راست کردن، قیمت کردن، بهای جنسی را معین کردن، ارزیابی تَقویم جلالی: تقویمی مرکب از دوازده ماهِ سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماهِ دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد تَقویم رومی: تقویمی که مبدا آن ۳۱۲ سال پیش از تاریخ میلادی و ۱۲ سال بعد از فوت اسکندر است، تاریخ اسکندر تَقویم شمسی: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت زمین به دور خورشید محاسبه می شود تَقویم قمری: تقویمی که بر مبنای مدت حرکت ماه به دور زمین محاسبه می شود تَقویم مَلِکی: تقویم جلالی، تقویمی مرکب از دوازده ماهِ سی روزه و پنج روز اضافه در انتهای ماهِ دوازدهم، این تقویم به امر جلال الدین ملکشاه سلجوقی و به وسیلۀ عده ای از علمای نجوم ترتیب داده شد تَقویم میلادی: تقویم شمسی، که مبدا آن سال تولد حضرت عیسی است تَقویم هجری: تقویمی که مبدا آن هجرت حضرت رسول از مکه به مدینه است تَقویم یزدگردی: تقویمی که مبدا آن سال ۶۳۲ میلادی سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی است