جدول جو
جدول جو

معنی تقس - جستجوی لغت در جدول جو

تقس
قسمت، تقسیم، پراکنده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
وام خود را به قسط های معیّن ادا کردن، پولی را به چند قسط پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقسم
تصویر تقسم
پراکنده و پریشان شدن، پراکنده ساختن، پراکندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقسیم
تصویر تقسیم
پراکنده کردن، بخش کردن، قسمت کردن، در ریاضیات قاعده یا عملی که به واسطۀ آن معلوم می شود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسوم ٌعلیه) است یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَغْ غُ)
پراکنده شدن و پراکنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یقال: تقسمهم الدهر فتقسموا، ای فرقهم فتفرقوا. (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، پریشان کردن اندوه خاطر کسی را. (از اقرب الموارد) : دل نگران شدند و چنانکه عادت مشفقان است تقسم خاطر آورد و اندیشه بهر چیز کشید. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 184). که اگر این هجر اتفاق افتد به تقسم خاطر و التقات ضمیر کشد و شادمانگی و بسطت آن گاه مهنا گردد که اتباع و پیوستگان را از آن نصیبی باشد. (کلیله و دمنه ایضاً ص 296)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ دُ)
در خود برابر قسمت نمودن چیزی را و بخش گرفتن، یقال: تقسطوا الشی بینهم، اذا اقتسموه بالسویه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ ثُ)
شنودن آواز، در پی چیزی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
قسط قسط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیمات
تصویر تقسیمات
جمع تقسیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسم
تصویر تقسم
پراکنده شدن و پراکنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیطات
تصویر تقسیطات
جمع تقسیط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
بخش کردن بخش کردن قسمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیم
تصویر تقسیم
بخش کردن، قسمت و توزیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیمات آتی
تصویر تقسیمات آتی
سده بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسط
تصویر تقسط
کاست پردازی (کاست قسط)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیمات صد قسمتی
تصویر تقسیمات صد قسمتی
سده بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسیم
تصویر تقسیم
((تَ))
قسمت کردن، بخش کردن عددی بر عدد دیگر، توزیع کردن، پخش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسیط
تصویر تقسیط
((تَ))
قسط قسط کردن، قسط بندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقس کردن
تصویر تقس کردن
((تَ. کَ دَ))
تقسیم کردن، قسمت کردن، تخس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسه
تصویر تقسه
((تَ قَ سُّ))
پراکنده کردن، پراکنده گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسم
تصویر تقسم
((تَ قَ سُّ))
پراکنده گشتن، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
بخشیدن، بخش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقسیم
تصویر تقسیم
بخشش، بخش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقسیم بندی
تصویر تقسیم بندی
Partition, Compartmentalization, Segmentation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم هجا
تصویر تقسیم هجا
Syllabication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم کننده
تصویر تقسیم کننده
Divisor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم کنندگی
تصویر تقسیم کنندگی
Divisiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم کسری
تصویر تقسیم کسری
Fractionalization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم کردن
تصویر تقسیم کردن
Partition, Ration, Segment, Divide, Quarter, Share, Split, Subdivide
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم شده
تصویر تقسیم شده
Divided
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم شدگی
تصویر تقسیم شدگی
Dividedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقسیم هجا
تصویر تقسیم هجا
слогоделение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقسیم کننده
تصویر تقسیم کننده
делитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقسیم کنندگی
تصویر تقسیم کنندگی
раскол
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقسیم کسری
تصویر تقسیم کسری
фракционирование
دیکشنری فارسی به روسی