جدول جو
جدول جو

معنی تقسم

تقسم
(تَ بَغْ غُ)
پراکنده شدن و پراکنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یقال: تقسمهم الدهر فتقسموا، ای فرقهم فتفرقوا. (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، پریشان کردن اندوه خاطر کسی را. (از اقرب الموارد) : دل نگران شدند و چنانکه عادت مشفقان است تقسم خاطر آورد و اندیشه بهر چیز کشید. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 184). که اگر این هجر اتفاق افتد به تقسم خاطر و التقات ضمیر کشد و شادمانگی و بسطت آن گاه مهنا گردد که اتباع و پیوستگان را از آن نصیبی باشد. (کلیله و دمنه ایضاً ص 296)
لغت نامه دهخدا