قرطق پوشانیده. کرته پوشانیده. پیراهن پوشانیده: هر که بدو بنگرد چه گوید گوید ماه متوج شده ست و سرو مقرطق. منجیک. مانند به باغ بلبلان از گل خوبان متوج و مقرطق را. قطران. و رجوع به قرطق و قرطقه و کرته شود
قرطق پوشانیده. کرته پوشانیده. پیراهن پوشانیده: هر که بدو بنگرد چه گوید گوید ماه متوج شده ست و سرو مقرطق. منجیک. مانند به باغ بلبلان از گل خوبان متوج و مقرطق را. قطران. و رجوع به قرطق و قرطقه و کرته شود
معرب کرته. (منتهی الارب) (آنندراج). قباء ذوطاق واحد، معرب. (اقرب الموارد) : که پاشد از دهن ابر در صدف لؤلؤ که پوشد از اثر باد در چمن قرطق. انوری (از آنندراج). رجوع به قرطه شود
معرب کرته. (منتهی الارب) (آنندراج). قباء ذوطاق واحد، معرب. (اقرب الموارد) : که پاشد از دهن ابر در صدف لؤلؤ که پوشد از اثر باد در چمن قرطق. انوری (از آنندراج). رجوع به قرطه شود