- تقدم
- پیشینگی
معنی تقدم - جستجوی لغت در جدول جو
- تقدم
- پیشی نمودن، سبقت و برتری
- تقدم
- پیش افتادن، جلو رفتن، پیشی داشتن، پیش بودن از دیگران
- تقدم ((تَ قَ دُّ))
- پیش افتادن، جلو رفتن
- تقدم
- Antecedence
- تقدم
- предшествование
- تقدم
- Vorrang
- تقدم
- передування
- تقدم
- pierwszeństwo
- تقدم
- antecedência
- تقدم
- precedenza
- تقدم
- antecedencia
- تقدم
- antécédence
- تقدم
- voorrang
- تقدم
- การนำหน้า
- تقدم
- pendahuluan
- تقدم
- पूर्वता
- تقدم
- קדימה
- تقدم
- öncelik
- تقدم
- ubora wa wakati
- تقدم
- অগ্রাধিকার
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشکش، پیشباج (مالیات قبل از موعد)، پیشداد آنچه پیشکشی به کشاورز داده می شود، پیشکش کردن، پیشکش هدیه، مالیاتی که قبل از موعد پرداخت مطالبه کنند (ایلخانان مغول)، آنچه برزگر از پش گیرد مبلغ معینی که بعنوان مساعده سال بزارع میدهد و هنگام برداشت پس میگیرد، جمع تقادم
پیش افتادن، درپیش شدن، پیشی کردن، پیشکش کردن، پیشکش، پیشکشی، هدیه
تقدمۀ معرفت: در پزشکی پیش بینی طبیب از عاقبت مرض
تقدمۀ معرفت: در پزشکی پیش بینی طبیب از عاقبت مرض
((تَ دِ مِ))
فرهنگ فارسی معین
پیشکش کردن، پیشکش، مبلغ معینی که به عنوان مساعده و برحسب قرار معین مالک در آغاز مال به زارع می دهد و هنگام برداشت پس می گیرد
مقابل متاخّر، کسی که در زمان پیشین زندگی می کرده است، در فلسفه دارای تقدم، پیشین، پیشی گیرنده، پیش افتاده
پیش آینده، سابق، گذشته، پیشتر
پیشکش
اشویی
قدیمیتر، باستانی تر، کهنه تر