جدول جو
جدول جو

معنی تقدمه

تقدمه((تَ دِ مِ))
پیشکش کردن، پیشکش، مبلغ معینی که به عنوان مساعده و برحسب قرار معین مالک در آغاز مال به زارع می دهد و هنگام برداشت پس می گیرد
تصویری از تقدمه
تصویر تقدمه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تقدمه

تقدمه

تقدمه
پیشکش، پیشباج (مالیات قبل از موعد)، پیشداد آنچه پیشکشی به کشاورز داده می شود، پیشکش کردن، پیشکش هدیه، مالیاتی که قبل از موعد پرداخت مطالبه کنند (ایلخانان مغول)، آنچه برزگر از پش گیرد مبلغ معینی که بعنوان مساعده سال بزارع میدهد و هنگام برداشت پس میگیرد، جمع تقادم
فرهنگ لغت هوشیار

تقدمه

تقدمه
پیش افتادن، درپیش شدن، پیشی کردن، پیشکش کردن، پیشکش، پیشکشی، هدیه
تقدمۀ معرفت: در پزشکی پیش بینی طبیب از عاقبت مرض
تقدمه
فرهنگ فارسی عمید

تقدمه

تقدمه
پیش رفتگی در حرب، یقال: هو یمضی التقدمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مقدمه

مقدمه
پیشاپیش، جلوتر، از پیش، اول از هر چیزی و جز پیشین و نخستین از هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار

مقدمه

مقدمه
اول چیزی، قسمت جلوی لشکر، حادثه، واقعه، آغاز، شروع کار
مقدمه
فرهنگ فارسی معین

مقدمه

مقدمه
اول چیزی، طلیعه، مطلبی که پیش از مطلب اصلی گفته شود برای فهم مطالب دیگر، آنچه در ابتدای کتاب نوشته می شود
مقدمه
فرهنگ فارسی عمید

تقدمیه

تقدمیه
پیش رفتگی. اسم است تقدم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : مشی فلان الیقدمیه و التقدمیه و القدمیه، اذا تقدم فی المکارم و معالی الامور و التقدیر مشی المشیه المنسوبه الی قول الناس یقدم و تقدم. (الاساس از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا