جدول جو
جدول جو

معنی تفلیک - جستجوی لغت در جدول جو

تفلیک(تَ هَُ)
بادریسه در پستان دختر پدید آمدن. (زوزنی). گرد شدن پستان دختر و گردپستان شدن دختر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) : فلک ثدی الجاریه و فلکت الجاریه. (ناظم الاطباء) ، چیزی را برسان بادریسه کردن. (زوزنی) ، ستیهیدن در کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لجاج کردن در کاری. (از اقرب الموارد) ، گشن خواه شدن ماده سگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خون آوردن ماده سگ. (منتهی الارب). حیض شدن ماده سگ. (ذیل اقرب الموارد) ، دهان بند ساختن ازموی و پشم، شتربچه را، تا شیر نخورد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
جدا کردن چیزی از چیز دیگر، باز کردن، رها کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملیک
تصویر تملیک
مالک گردانیدن، دارا کردن، کسی را مالک چیزی کردن، چیزی را به ملک کسی درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفدیک
تصویر تفدیک
پنبه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
پنبه زنی دانسته باد که تفتیک پارسی نیز هست و پشم نرمی است که از زیر موی بز به شانه آرند و هم چنین دمه ای که از دیگ جوشان برخیزد -1 پشم نرم که از زیر موی بز بشانه برآرند و آنرا رشته شال و برک سازند، بخاری که از جوشش دیگ پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
جدا کردن چیزی از دیگری واجدایی از هم جدا کردن از هم گشودن جداکردن باز گشادن، جدایی گشودگی، جمع تفکیکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیل
تصویر تفلیل
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیع
تصویر تفلیع
نیک بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیص
تصویر تفلیص
رهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیس
تصویر تفلیس
مفلس شدن، و نام آخرین شهر آذربایجان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیذ
تصویر تفلیذ
پاره پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مالک گردانیدن کسی را بر مالی شاهی دادن شاه کردن، از آن دیگری کردن دارا کردن خداوند گردانیدن مالک گردانیدن،جمع تملیکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلیک
تصویر تهلیک
نیست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
((تَ))
کرک، پشم نرم زیر موهای بز که از آن در بافتن شال استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیک
تصویر تفتیک
از هم جدا کردن، جدا کردن پنبه از دانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
((تَ))
از هم جدا کردن، بازگشادن، جدایی، گشودگی، گرفتن سند جداگانه برای بخشی از یک ساختمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تملیک
تصویر تملیک
((تَ))
دارا کردن، مالک گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
جداسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
Detachment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
détachement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
ניתוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
अलगाव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
pemisahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
การแยก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
scheiding
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
desapego
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
desapego
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
distacco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
分离
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
oddzielenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
відокремлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
Abtrennung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
отделение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تفکیک
تصویر تفکیک
分離
دیکشنری فارسی به ژاپنی