- تفعل
- در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه
معنی تفعل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فروزش
فال زدن جتک مرواک آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک. فال زدن، فال شناسی فال اندازی فال گویی، فال فال نیک شگون، جمع تغالات
تاثیر متبادل بین دو جسم
تافتگی تفتگی
یکی از ابواب ثلاثی مزید
از ریشه افعی، اژدهایی اژدهاواری اژدها خویی
شکفتن شکوفیدن
افزون شدن بر کسی، برتری و فزونی، نیکوئی کردن
فربهیدن، دراز جوانی، سست رایی
فال گرفتن، فال نیک زدن
نال داشتن
شوهر داری کتخدایی
در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه
فال زدن، فال نیک زدن و به شگون خوب گرفتن
افزون شدن، برتری یافتن، نکویی کردن، لطف و مهربانی
تاثیر در چیزی که قبول اثر کند چون گرم کردن و بریدن و آن مقوله ای از مقولات عشر ارسطوست
در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه که مصدرهای این باب بیشتر بر اشتراک و همکاری، تفاهم و تعاون یا اظهار امری برخلاف واقع دلالت دارد مانند تجاهل، تمارض، تاثیر متبادل بین دو جسم یا دو ماده
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، تفشه، نکوهش، سراکوفت، سرزنش، بیغار، طعنه، بیغاره، پیغاره، سرکوفت، عتیب، زاغ پا، تفش، ملامت
کنش، کارواژه
بزاق، آب دهان تف انداختن
حرکت مردم، کردار، عمل
((فِ عْ))
فرهنگ فارسی معین
انجام دادن، رفتار کردن، عمل، رفتار، کلمه ای که دلالت بر انجام کار یا وقوع حالتی در یکی از زمان ها می کند
تف انداختن
بزاق، آب دهان
عمل، کار، کردار، در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که بر وقوع امری یا کاری در زمان معین دلالت می کند، انجام دادن عملی، نیرنگ
فعل امر: در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که بر انجام کاری یا داشتن و پذیرفتن حالتی دلالت می کند مانند برو، بزن، ببر
فعل امر: در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که بر انجام کاری یا داشتن و پذیرفتن حالتی دلالت می کند مانند برو، بزن، ببر
مکن، بجا میاور، دیوش از راه معرفت میبرد ملکش بانگ زد که: لاتفعل، (سعدی. کلیات) یا لاتفعل وافعل. (جمله فعلی لاتفعل افعل مفرد مذکر از فعل امر بمعنی کن بجا آور) مکن و بکن: لاتفعل و افعل نکند چندان سود چون با عجمی کن ومکن باید گفت. (امثال و حکم دهخدا)
یکی از اجزای اصلی که بحرر جز از آنها تشکیل شود