خوی کردن بن موی بقدری که روان نگردد، نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم کفته گردد، ترنجیدن، کم گوشت شدن اندام ناقه، گشاده و فراخ شدن هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تفضج شود
خوی کردن بن موی بقدری که روان نگردد، نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم کفته گردد، ترنجیدن، کم گوشت شدن اندام ناقه، گشاده و فراخ شدن هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تفضج شود
تا یک سال بچه ناآوردن ناقه. ناقه منضج نعت است از آن و منضجات جمع. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی الاساس: نضجت الناقه الحمل، جاوزت به وقت الولاد. (اقرب الموارد)
تا یک سال بچه ناآوردن ناقه. ناقه منضج نعت است از آن و منضجات جمع. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی الاساس: نضجت الناقه الحمل، جاوزت به وقت الولاد. (اقرب الموارد)
هر دو پا را واگشادن برای کمیز انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشادن مرد دو پا را برای بول کردن، مانند تفشیج. (از اقرب الموارد). رجوع به تفشیج شود
هر دو پا را واگشادن برای کمیز انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشادن مرد دو پا را برای بول کردن، مانند تفشیج. (از اقرب الموارد). رجوع به تفشیج شود
افزونی دادن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فضل نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فزونی نهادن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فزونی و برتری و فضیلت. (ناظم الاطباء) : انظر کیف فضلنا بعضهم علی بعض و للاّخره اکبر درجات و اکبر تفضیلاً. (قرآن 17 / 22)... و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی العالمین. (قرآن 45 / 16). در هیچکس به چشم حقارت نظر مکن تا در تو هم به دیدۀ تحقیر منگرند زیرا که هر که هست ز درویش و پادشاه چون نیک بنگری ز یکی اصل و گوهرند تفضیل پس میانۀ این هر دو جنس چیست ؟ در خورد و خواب چون همه باهم برابرند. خواجه عبداﷲانصاری. هر طایفه ای که دیدم در ترجیح دین و تفضیل مذهب خویش سخنی میگفتند. (کلیله و دمنه). از بر حق می رسد تفضیلها باز هم از حق رسد تبدیلها. مولوی. ، حکم کردن بر فضل کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فاضل گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). فاضل و افزون گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگزیدن کسی را بر دیگری. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
افزونی دادن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فضل نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فزونی نهادن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فزونی و برتری و فضیلت. (ناظم الاطباء) : انظر کیف فضلنا بعضهم علی بعض و للاَّخره اکبر درجات و اکبر تفضیلاً. (قرآن 17 / 22)... و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی العالمین. (قرآن 45 / 16). در هیچکس به چشم حقارت نظر مکن تا در تو هم به دیدۀ تحقیر منگرند زیرا که هر که هست ز درویش و پادشاه چون نیک بنگری ز یکی اصل و گوهرند تفضیل پس میانۀ این هر دو جنس چیست ؟ در خورد و خواب چون همه باهم برابرند. خواجه عبداﷲانصاری. هر طایفه ای که دیدم در ترجیح دین و تفضیل مذهب خویش سخنی میگفتند. (کلیله و دمنه). از بر حق می رسد تفضیلها باز هم از حق رسد تبدیلها. مولوی. ، حکم کردن بر فضل کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فاضل گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). فاضل و افزون گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگزیدن کسی را بر دیگری. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
گشاده کردن دندان. (تاج المصادر بیهقی) ، قسمت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : فلجوا الجزیه بینهم. (اقرب الموارد) ، نظر کردن در کاری و تقسیم و تدبیر کردن درآن. (از اقرب الموارد)
گشاده کردن دندان. (تاج المصادر بیهقی) ، قسمت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : فلجوا الجزیه بینهم. (اقرب الموارد) ، نظر کردن در کاری و تقسیم و تدبیر کردن درآن. (از اقرب الموارد)
اندوه وابردن. (تاج المصادر بیهقی). بردن و دور کردن اندوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از دشواری و غم بیرون آوردن. (آنندراج). دور کردن خداوند غم را از کسی. (از اقرب الموارد) : یا ایوب قم باذن اﷲ فان اﷲ فرجک من الغم. (قصص الانبیاء). درس گوید شب به شب تدریج را در تأنی بردهد تفریج را. مولوی. ، گشادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشایش دادن. (آنندراج). گشادن و وسیع ساختن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، پیر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
اندوه وابردن. (تاج المصادر بیهقی). بردن و دور کردن اندوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از دشواری و غم بیرون آوردن. (آنندراج). دور کردن خداوند غم را از کسی. (از اقرب الموارد) : یا ایوب قم باذن اﷲ فان اﷲ فرجک من الغم. (قصص الانبیاء). درس گوید شب به شب تدریج را در تأنی بردهد تفریج را. مولوی. ، گشادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشایش دادن. (آنندراج). گشادن و وسیع ساختن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، پیر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
تر بودن بن موها از خوی و عرق. (ناظم الاطباء). خوی کردن بن موی بقدر که روان نگردد. (از اقرب الموارد) ، پر شدن بدن از وسومت. (ناظم الاطباء). نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم، بین مضابع کفته گردد، لاغر و کم گوشت شدن اندام ناقه. (از اقرب الموارد) ، منبسط شدن. (ناظم الاطباء). گشاده و فراخ شدن چیزی. (از اقرب الموارد)
تر بودن بن موها از خوی و عرق. (ناظم الاطباء). خوی کردن بن موی بقدر که روان نگردد. (از اقرب الموارد) ، پر شدن بدن از وسومت. (ناظم الاطباء). نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم، بین مضابع کفته گردد، لاغر و کم گوشت شدن اندام ناقه. (از اقرب الموارد) ، منبسط شدن. (ناظم الاطباء). گشاده و فراخ شدن چیزی. (از اقرب الموارد)