معنی تفضیح
- تفضیح((تَ))
- رسوا کردن
واژههای مرتبط با تفضیح
تفضیح
- تفضیح
- رسوایی
تفضیح
- تفضیح
- رسوا کردن، رسوایی
تفضیح
- تفضیح
- نیک رسوا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فضیحت و رسوا کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، برآمدن بامداد. (از اقرب الموارد)
تفضیح
- تفضیح
- افتضاح، بدنامی، رسوایی، فضاحت، رسواسازی، رسوا کردن
توضیح
- توضیح
- بازنمود، روشنگری، فرانمود، فرانمون
تفریح
- تفریح
- لشتن
تفریح
- تفریح
- شاد کردن، خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و بازی
تفتیح
- تفتیح
- باز کردن
تفضیل
- تفضیل
- افزونی دادن، فضل نهادن
