- تغشی
- فروگرفتن کار کسی را پوشیدن
معنی تغشی - جستجوی لغت در جدول جو
- تغشی ((تَ غَ شِّ))
- پوشیدن، فرو رفتن
- تغشی
- پوشیدن، مشغول کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جامه پوشاندن، در پوست نهادن، فرو گرفتن، گاییدن
ناسره کردن ناکاندن (ناسره ناک مغشوش) شاراندن (شار غش)
رویگردانی، زیرش زدن (حاشا کردن)
ترسیدن
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
شام خوردن
سراییدن، سرود گفتن
پوشیده شدن پوشیده بودن پوشیدن مستور داشتن
ستم کردن
خوردن
پگاهانه خوردن چاشت خوردن
راه رفتن، روان گشتن
ضیافتی که در آن هر کس طعامی با خود آورد و با هم تناول کنند دانگی
طبقی باشد لب گردان از مس و نقره و طلا
بشقاب گود
شام خوردن، طعام شبانگاهی خوردن
خوردن، غذا خوردن، خورش و پرورش یافتن
راه رفتن، قدم زدن، روان گشتن، پیاده روی
سرود گفتن، سرود خواندن، شعر را به آواز خواندن، آوازه خوانی، توانگر شدن، بی نیاز شدن
نوعی ضیافت که در آن هرکس هر طعامی دارد بیاورد و با هم بخورند، نوعی ضیافت که هر کسی سهم خود را بدهد
بیهوش، فرو گرفته ناگهان فرو گرفته، بیهوش
((تُ))
فرهنگ فارسی معین
کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد، ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند
ترشی انداختن: کنایه از بلا استفاده و عاطل گذاشتن
ترشی انداختن: کنایه از بلا استفاده و عاطل گذاشتن
توانگر شدن، بی نیاز شدن، توانگری، بی نیازی
مهمانی که در آن هر کس خوراک خود را با خود بیاورد
سراسیمه و حیران
نوعی چاشنی اشتهاآور و ترش مزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر و امثال آن ها در سرکه تهیه می کنند، از چهار طعم اصلی مانند طعم سرکه، کنایه از بدخلقی
Sourness, Tartness