جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تغشی

تغشی

تغشی
پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خویشتن را به جامه بپوشیدن. (زوزنی). خویشتن را بجامه درپوشانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد) ، فروگرفتن کار کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، غش آوردن. (غیاث اللغات) ، مجامعت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار) (از اقرب الموارد). جماع کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ترشی

ترشی
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
فرهنگ لغت هوشیار