- تغدی
- پگاهانه خوردن چاشت خوردن
معنی تغدی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاشت خورنده
غلبه جستن
چو خاپوشی (چوخا ردا)
ستم کردن
زیر خزی خزیدن زیر چیزی
پیش آمدن
سراییدن، سرود گفتن
پوشیده شدن پوشیده بودن پوشیدن مستور داشتن
فروگرفتن کار کسی را پوشیدن
خوردن
گدائی
برابر کردن زمین را بر کسی
درشتی
راه یافتن
رسانیدن حق کسی باو رسیدن پرداختن
بیابان نشینی، بر آمدن، آشکار شدن آشکار گشتن
منسوب به سغد از مردم سغد، زبان مردم سغد
پارسی تازی گشته سغدی منسوب به صغد سغدی
مربوط به سغد، از مردم سغد، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که اکنون تقریباً از میان رفته است، برای مثال بریشم نواز آن سغدی سرود / به گردون برآورده آواز رود (نظامی۵ - ۹۵۱)
خوردن، غذا خوردن، خورش و پرورش یافتن
با الحاح چیزی از مردم خواستن، گدایی، دریوزگی
سرود گفتن، سرود خواندن، شعر را به آواز خواندن، آوازه خوانی، توانگر شدن، بی نیاز شدن
متعرض شدن، پیش آمدن، عهده دار کاری شدن، مبادرت به امری کردن
تجاوز کردن، دست اندازی کردن به چیزی، ستم کردن، از حد درگذشتن
تعدی کردن: تجاوز کردن، دست اندازی کردن
تعدی کردن: تجاوز کردن، دست اندازی کردن
((تَ حَ دّ))
فرهنگ فارسی معین
برابری کردن در کاری، نبرد جستن، به نبرد خواندن، فزونی جستن، قصد کردن چیزی را، پیش خواندن
توانگر شدن، بی نیاز شدن، توانگری، بی نیازی