جدول جو
جدول جو

معنی تعود - جستجوی لغت در جدول جو

تعود
به چیزی عادت کردن، خو کردن، خود را به کاری عادت دادن
تصویری از تعود
تصویر تعود
فرهنگ فارسی عمید
تعود
(بَ قْیْ)
خو کردن. (تاج المصادر بیهقی). عادت کردن. (زوزنی) خوی گرفتن. (دهار). عادت کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عادت گرفتن و خوگر شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، خشمناکی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عیادت کردن بیمار را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تعود
خو کردن، عادت کردن
تصویری از تعود
تصویر تعود
فرهنگ لغت هوشیار
تعود
((تَ عَ وُّ))
خو گرفتن، خود را به کاری عادت دادن
تصویری از تعود
تصویر تعود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معود
تصویر معود
عادت داده شده، تربیت شده، ورزیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صعود
تصویر صعود
بالا رفتن از جایی، کنایه از ترقی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعود
تصویر متعود
عادت یافته، خوگرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قعود
تصویر قعود
نشستن، نشستن شخص ایستاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزود
تصویر تزود
توشه برگرفتن، توشه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعوذ
تصویر تعوذ
پناه بردن، پناه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ عَوْ وِ)
خوگر و عادت کننده. (آنندراج) (غیاث) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : چه سایر بندگان و خدمتکاران به انعام و بخشش خداوندی متعودند. (گلستان). و رجوع به تعود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعوج
تصویر تعوج
کجش کجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعور
تصویر تعور
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعوذ
تصویر تعوذ
اندخسیدن پناهیدن پناه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صعود
تصویر صعود
بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توعد
تصویر توعد
وعید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهود
تصویر تهود
یهودیگری، نیکوکاری، آهستگی در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاود
تصویر تاود
کج و خمیده گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعود
تصویر سعود
جمع سعد، همایونان، ناهید، زاوش، تیز، دبیرسپهر، تیر ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعوق
تصویر تعوق
باز ایست، واپسی واپسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعوض
تصویر تعوض
تا یگانگی (تایگانه عوض) گهولش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعهد
تصویر تعهد
عهد نو کردن، پیمان تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعید
تصویر تعید
چشم زخم رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمد
تصویر تعمد
به عمد کردن، قصد کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعند
تصویر تعند
ستیزه جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسود
تصویر تسود
زن کردن سیاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزود
تصویر تزود
توشه برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبد
تصویر تعبد
عبادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
کثرت، بسیاری، چند تائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعود
تصویر اعود
سودمندتر، بازگردنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعود
تصویر متعود
عادت یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقد
تصویر تعقد
بسته شدن، استحکام برداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعود
تصویر متعود
((مُ تَ عَ وِّ))
عادت کننده، خوگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صعود
تصویر صعود
اوجگیری، بالا رفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعهد
تصویر تعهد
پایبندی، پذیرش
فرهنگ واژه فارسی سره