پردود شدن خانه. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). از دود پر گردیدن خانه، مطاوع تعجیج است، یقال: عجج البیت فتعجج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجیج شود
پردود شدن خانه. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). از دود پر گردیدن خانه، مطاوع تعجیج است، یقال: عجج البیت فتعجج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجیج شود
پیچیدن و دوتاه شدن و شتاب رفتن، یقال: تمعج السیل اذا سرع فی جریه. و تمعجت الحیه اذا تقلب فی سیرها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیچیدن و دو تاه شدن سیل و مار در رفتن و گفته اند که این مقلوب تعمج است. (از اقرب الموارد)
پیچیدن و دوتاه شدن و شتاب رفتن، یقال: تمعج السیل اذا سرع فی جریه. و تمعجت الحیه اذا تقلب فی سیرها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیچیدن و دو تاه شدن سیل و مار در رفتن و گفته اند که این مقلوب تعمج است. (از اقرب الموارد)
قصد چیزی کردن. (زوزنی) (از اقرب الموارد). آهنگ کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به قصد کاری کردن. (آنندراج). بعمد کردن. (المنجد). کاری از روی قصد و اراده و از روی غرض کردن. (ناظم الاطباء)
قصد چیزی کردن. (زوزنی) (از اقرب الموارد). آهنگ کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به قصد کاری کردن. (آنندراج). بعمد کردن. (المنجد). کاری از روی قصد و اراده و از روی غرض کردن. (ناظم الاطباء)
دور درشدن. (تاج المصادر بیهقی). دور درشدن در چیزی. (زوزنی). دور اندیشیدن در سخن و در کار و به مغ سخن رسیدن. یقال: تعمق فی الکلام، ای تنطع و کذا تعمق فی لباسه اذا تنوق و استقصی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). غور کردن و به کنه چیزی رسیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تنطع در سخن. (از اقرب الموارد). غوررسی و دوراندیشی و فراست وزیرکی. (ناظم الاطباء). ژرف اندیشی. ژرف بینی. ژرف نگری. به ژرفی دیدن در.... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
دور درشدن. (تاج المصادر بیهقی). دور درشدن در چیزی. (زوزنی). دور اندیشیدن در سخن و در کار و به مغ سخن رسیدن. یقال: تعمق فی الکلام، ای تنطع و کذا تعمق فی لباسه اذا تنوق و استقصی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). غور کردن و به کنه چیزی رسیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تنطع در سخن. (از اقرب الموارد). غوررسی و دوراندیشی و فراست وزیرکی. (ناظم الاطباء). ژرف اندیشی. ژرف بینی. ژرف نگری. به ژرفی دیدن در.... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی). سختی کشیدن جهت کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عنایت و کوشش کردن در برآوردن حاجت مردم. (از اقرب الموارد) ، کاری گرفتن از خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از خود کاری گرفتن. (آنندراج)
رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی). سختی کشیدن جهت کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عنایت و کوشش کردن در برآوردن حاجت مردم. (از اقرب الموارد) ، کاری گرفتن از خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از خود کاری گرفتن. (آنندراج)
عمامه در سر بستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). عمامه بر سر بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه پوشیدن و پیچیدن آن بر سر. (از اقرب الموارد) ، عم خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: تعممته النساء، ای دعوته عماً. (منتهی الارب)
عمامه در سر بستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). عمامه بر سر بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه پوشیدن و پیچیدن آن بر سر. (از اقرب الموارد) ، عم خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: تعممته النساء، ای دعوته عماً. (منتهی الارب)
بند نمودن چهارپایه را در خانه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بند کردن بارگی را در خانه و برپای داشتن. (از اقرب الموارد) ، کج شدن بنا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بند نمودن چهارپایه را در خانه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بند کردن بارگی را در خانه و برپای داشتن. (از اقرب الموارد) ، کج شدن بنا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)