جدول جو
جدول جو

معنی تعطیر - جستجوی لغت در جدول جو

تعطیر
خالی کردن و ضایع و مهمل گذاشتن چیزیرا، متوقف کردن کاری و عملی
تصویری از تعطیر
تصویر تعطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تعطیر
((تَ))
خوشبو گردانیدن، عطر زدن
تصویری از تعطیر
تصویر تعطیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعطیل
تصویر تعطیل
فرویش، بسته، بیکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
گزارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشطیر
تصویر تشطیر
دو قسمت کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعایر
تصویر تعایر
آک جویی از هم (آک عیب) هم نکویی نکوهش یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسطیر
تصویر تسطیر
نوشتن، فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطیه
تصویر تعطیه
شتاباندن
فرهنگ لغت هوشیار
فرویش، بیکار کردن هشتن، رستی -1 بیکار کردندست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن تیمار نداشتن، بیکاری، روز بیکاری، جمع تعطیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطیف
تصویر تعطیف
مهربانی مهربانی کردن، گرایاندن به سویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعصیر
تصویر تعصیر
پشخودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسیر
تصویر تعسیر
تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزیر
تصویر تعزیر
نکوهیدن، ملامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیر
تصویر تعذیر
بهانه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقیر
تصویر تعقیر
از پای در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفطیر
تصویر تفطیر
افطاری دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویر
تصویر تعویر
آگندن چشمه آگندن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
چکاندن، قطره قطره چکانیدن، در علم شیمی جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن به وسیلۀ حرارت دادن. بسیاری از نوشابه های الکلی از طریق تقطیر به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشطیر
تصویر تشطیر
در بدیع نوعی تسمیط که در آن، هر یک از مصراع های بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیه ای آورده می شود، برای مثال مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی (سعدی۲ - ۵۹۷)، دو نیمه کردن، دو قسمت کردن چیزی، مالی را با کسی دو نیمه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسطیر
تصویر تسطیر
خط کشی کردن، سطربندی کردن، نوشتن، سخن های پریشان و افسانه سر هم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعسیر
تصویر تعسیر
دشوار ساختن، تنگ گرفتن، خلاف ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعذیر
تصویر تعذیر
عذر آوردن، بهانه ساختن، کوتاهی کردن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعشیر
تصویر تعشیر
گرفتن یک دهم از مال کسی، دهمی شدن، ده تا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعطیل
تصویر تعطیل
بیکار کردن، دست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن کسی برای عیب وننگی که دارد، نکوهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعزیر
تصویر تعزیر
نکوهش کردن، ملامت و سرزنش کردن، ادب کردن، چوب زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعفیر
تصویر تعفیر
گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن، به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
آباد کردن، مرمت کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن جا و منزل، زندگی دراز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
مطلبی را بیان کردن، منظور و مقصود خود را به عبارتی بیان کردن، معنی و تفسیر خواب را گفتن
فرهنگ فارسی عمید