- تعسیل
- انگبین ساختن، انگبینی کردن (انگبین عسل)
معنی تعسیل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرویش، بسته، بیکار
شتاب کردن
راست کردن، عادل خواندن
شتافتن و پیشی نمودن
فرویش، بیکار کردن هشتن، رستی -1 بیکار کردندست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن تیمار نداشتن، بیکاری، روز بیکاری، جمع تعطیلات
مانده گردانیدن
تنگ گرفتن
گوشه گیر گرداندن، جدا ساختن
نکوهیدن، بسی ملاقات کردن
کار فرمایی، کار گماری، مزد کار دادن، کارگردانی
علت و سبب امری را بیان کردن
به اندیشه واداشتن، بخرد دانستن
ناروا ساختن متاع و درهم ها
غسل دادن
عیال داری و نفقه دادن آنان
اعتماد و تکیه کردن
نزدیکی جستن
تیز کردن سر چیزی، دراز کردن چیزی
مکروه داشتن
شتاب کردن، شتافتن، عجله کردن
دشوار ساختن، تنگ گرفتن، خلاف ورزیدن
غسل دادن، شستشو کردن، مبالغه کردن در شستن
علت ذکر کردن، علت و سبب امری را بیان کردن، مطلبی را با ذکر دلیل و علت ثابت کردن
بیکار کردن، دست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن چیزی
به صدای بلند گریه و فریاد کردن و از کسی مدد خواستن، اعتماد و تکیه کردن
راست کردن، برابر کردن، دو چیز را با هم مساوی کردن، هم وزن کردن
Holiday