جدول جو
جدول جو

معنی تعویل

تعویل((تَ))
به صدای بلند گریه کردن، از کسی یاری خواستن
تصویری از تعویل
تصویر تعویل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تعویل

تعویل

تعویل
به صدای بلند گریه و فریاد کردن و از کسی مدد خواستن، اعتماد و تکیه کردن
تعویل
فرهنگ فارسی عمید

تعویل

تعویل
به آواز گریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). به آواز بلند گریستن و آواز زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یاری خواستن از کسی و کذا عول به عوله یق عول علی ما شئت (به صیغۀ امر) ، ای استعن به کانه یقول احمل علی ما شئت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نازیدن، بار نهادن بر کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ظله ساختن از بهرباران. (تاج المصادر بیهقی). باران گریز ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ساختن سایبان تا از باران بدو پناه آورند. (آنندراج). عاله ساختن. (از اقرب الموارد) ، اعتماد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). اعتماد کردن و تکیه نمودن بر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و تعویل و اعتماد که بر حسن عهد و کمال محبت و.... در هواخواهی و مروت باطل گردد. (سندبادنامه ص 72)
لغت نامه دهخدا

تعویل

تعویل
اعتمادسازی، اعتماد، تکیه، مددخواهی، کمک خواهی، زار زدن، زاریدن، زاری کردن، مدد طلبیدن، کمک خواستن، یاری جستن
متضاد: کمک کردن، مددرساندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد