جدول جو
جدول جو

معنی تعسیل

تعسیل
(بَ بَ سَ)
به انگوین پروردن. (تاج المصادر بیهقی). به انگبین بپروردن. (زوزنی). طعام ساختن با انگبین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مانند عسل شدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، انگوین توشه دادن. (تاج المصادر بیهقی). با انگبین توشه دادن. (زوزنی). توشه دادن انگبین را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). عسل دادن قوم را و یا خورانیدن عسل به آنان. (از اقرب الموارد) ، انگبین فراهم آوردن زنبوران در خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عسل ساختن زنبوران عسل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا