خشم گرفتن، خشم گرفتن همدیگر را، ناز کردن، خشمگینی پیدانمودن، یاد کردن خشم را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ملامت کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : با بخت در عتابم و با روزگار هم وز یار در حجابم و از غمگسار هم. خاقانی. عتاب از حد گذشته جنگ باشد زمین چون سخت گردد سنگ باشد. نظامی. هر آینه در معرض خطاب آیند و در محل عتاب. (گلستان). - عتاب کردن، سرزنش کردن. ملامت کردن: کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی بنقد اگر بکشد عاشق این سخن بکشد. سعدی
خشم گرفتن، خشم گرفتن همدیگر را، ناز کردن، خشمگینی پیدانمودن، یاد کردن خشم را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ملامت کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : با بخت در عتابم و با روزگار هم وز یار در حجابم و از غمگسار هم. خاقانی. عتاب از حد گذشته جنگ باشد زمین چون سخت گردد سنگ باشد. نظامی. هر آینه در معرض خطاب آیند و در محل عتاب. (گلستان). - عتاب کردن، سرزنش کردن. ملامت کردن: کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی بنقد اگر بکشد عاشق این سخن بکشد. سعدی
ابن ورقاء الریاحی. از شجاعان و از امیران عرب است و از امرای مصعب بن زبیر است. او را امارت اصفهان داد و به جنگ خوارج ری فرستاد به ری برفت و با خارجیان جنگی سخت کرد و ری را به قهر تصرف کرد و سپس حجاج او را به جنگ شیب بن یزید فرستاد و او با لشکریان بسیار از مردم شام و عراق با شیب نبرد کرد. و سرانجام در جنگی به سال 77 هجری قمری به دست عامر بن عمر تغلبی کشته شد. (از الاعلام زرکلی)
ابن ورقاء الریاحی. از شجاعان و از امیران عرب است و از امرای مصعب بن زبیر است. او را امارت اصفهان داد و به جنگ خوارج ری فرستاد به ری برفت و با خارجیان جنگی سخت کرد و ری را به قهر تصرف کرد و سپس حجاج او را به جنگ شیب بن یزید فرستاد و او با لشکریان بسیار از مردم شام و عراق با شیب نبرد کرد. و سرانجام در جنگی به سال 77 هجری قمری به دست عامر بن عمر تغلبی کشته شد. (از الاعلام زرکلی)
نیفۀ ازار برچیده از پیش وابستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمع کردن نیفۀ شلوار و درهم پیچیدن آن از پیش. (از اقرب الموارد) ، آستانۀ در ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درنگ کردن مرد. (از اقرب الموارد)
نیفۀ ازار برچیده از پیش وابستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمع کردن نیفۀ شلوار و درهم پیچیدن آن از پیش. (از اقرب الموارد) ، آستانۀ در ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درنگ کردن مرد. (از اقرب الموارد)
دهی است از دهستان ابوالفارس در بخش رامهرمز شهرستان اهواز که در 33هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز و 15هزارگزی جنوب خاوری شوسۀ ماماتین به هفتگل قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه ابوالفارس و محصول آن غلات و لبنیات و برنج است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان ابوالفارس در بخش رامهرمز شهرستان اهواز که در 33هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز و 15هزارگزی جنوب خاوری شوسۀ ماماتین به هفتگل قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه ابوالفارس و محصول آن غلات و لبنیات و برنج است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
جمع واژۀ عتبه. (یادداشت مؤلف) ، خراشیدن باد زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برکندن باد قشر زمین را. (از اقرب الموارد) ، کندن جای ناکنده را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای ناکندۀ زمین را کندن. (ازاقرب الموارد) ، دروغ گفتن بی سببی و بهانه ای، دریده و کفته شدن پوست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در صحت و تندرستی مردن جوان. (آنندراج) (منتهی الارب). در جوانی بی علتی مرگ دادن. (زوزنی از یادداشت مؤلف) ، پنهان شدن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج). کسی را از کسی پنهان داشتن. (از اقرب الموارد).
جَمعِ واژۀ عَتَبَه. (یادداشت مؤلف) ، خراشیدن باد زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برکندن باد قشر زمین را. (از اقرب الموارد) ، کندن جای ناکنده را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جای ناکندۀ زمین را کندن. (ازاقرب الموارد) ، دروغ گفتن بی سببی و بهانه ای، دریده و کفته شدن پوست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در صحت و تندرستی مردن جوان. (آنندراج) (منتهی الارب). در جوانی بی علتی مرگ دادن. (زوزنی از یادداشت مؤلف) ، پنهان شدن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج). کسی را از کسی پنهان داشتن. (از اقرب الموارد).