جدول جو
جدول جو

معنی تعاتب

تعاتب((تَ تُ))
از یکدیگر گله کردن، به هم پرخاش کردن
تصویری از تعاتب
تصویر تعاتب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تعاتب

تعاتب

تعاتب
گلگی از هم، هم خشمگینی بر هم خشم گرفتن، ناز نمایی -1 از یکدیگر گله کردن، هم را مورد عتاب قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار

تعاتب

تعاتب
با یکدیگر عتاب کردن. (زوزنی). با یکدیگر خشم گرفتن و همدیگر خشمگینی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

معاتب

معاتب
سرزنش شده سرزنشگر عتاب شده سرزنش شده: بزرگوارا، من خود معاتبم ز خرد چه باشد ار تو نباشی بر این خطا عاتب. (عثمان مختاری) ملامت کننده سرزنش کننده: با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار