- تعاطف
- بر یکدیگر مهربانی کردن
معنی تعاطف - جستجوی لغت در جدول جو
- تعاطف
- با یکدیگر مهربان شدن، با هم مهربانی کردن
- تعاطف ((تَ طُ))
- با یکدیگر مهربانی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم مهربان بیکدیگر مهربانی کننده
از یکدیگر ربودن
به زور گرفتن به نارواگرفتن، دست درازی، سپردن، سکالش رایخواهی، همرایی، دادو ستد -1 با هم درامری خوض و مشورت کردن فرا گرفتن امری را بکاری پرداختن، چیزی بیکدیگر دادن سپردن عطاکردن، دادوستدکردن، فراگیری (امری)، عطا، داد و ستد، جمع تعاطیات. یا تعاطی افکار. مبادله اندیشه ها و مشورت کردن
ارمغان، خوشامد خوشامد گویی، هم شناسی یکدیگر را شناختن -1 یکدیگر را شناختن، خوشامد گفتن بیکدیگر، پیشکش دادن، اظهار آشنایی، خوشامد گویی، پیشکش هدیه، جمع تعارفات
همنرمی
لایه ها، آنچه لای چیزی بگذارند، پارچه ای که لای رویه و آستر لباس بدوزند، در علم زمین شناسی طبقۀ زمین
با یکدیگر در امری خوض و مشورت کردن، به کاری پرداختن، چیزی به هم دادن، داد و ستد کردن
جمع معطف، شمشیرها بارانی ها چوخا ها لابه لا ها، جمع معطف، گردن ها
((تَ رُ))
فرهنگ فارسی معین
خوشامد گفتن، پیشکش دادن، اظهار آشنایی کردن، در فارسی به معنی اغراق در ادای احترام و سپاسگزاری، شاه عبدالعظیمی تعارف ظاهری و غیرواقعی، تعارف توخالی
به یکدیگر خوشامد گفتن، چیزی به هم پیشکش دادن، یکدیگر را شناختن، اظهار آشنایی کردن
مهربانی کردن
به طرفی خم شدن، بازگشتن، ردا به خود پیچیدن، رقت آوردن و مهربانی کردن
چادر، برگرداننده، مهربانی کننده نوازشگر
جمع تعاطف
مونث متعاطف