- تطهر
- پاکایش، خود شویی، باز داشت خود از گناه پاک شدن سر و تن شستن، شست و شو
معنی تطهر - جستجوی لغت در جدول جو
- تطهر ((تَ طَ هُّ))
- پاک شدن، سرو تن شستن، شست وشو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برشنوم
پاکیزه تر، نیکوتر
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
پاکاندن پاک گرداندن، شست و شوی پاک کردن پاکیزه ساختن شستن، پاکی طهارت، جمع تطهیرات
بی نواسی (نواس اشتها)، شست و شوی، ناخوشایی
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
نیمروز گشتن، نیمروز رفتن
فراخبالی
رسا و ماهر شدن
راه سخن بستن
پرگردیدن
پاک شده، پاک و پاکیزه
پاک کننده، آنکه چیزی را پاک و تمیز کند
فال بد زدن، به فال بد گرفتن، از پرواز مرغ فال زدن
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
پاک کردن، پاکیزه کردن، چیزی را با آب شستن و پاکیزه ساختن
پاک کرده شده، پاکیزه، مقدس
پاک تر، پاکیزه تر
پاک شدن از آلودگی، پاکی، طهارت، در فقه مدت پاکی زن، مدت بین دو حیض، کنایه از دوری از گناه
مدت پاکی زن پاکیزه طاهر، پاک